فهرست محتوا
تولد همسر شماست اما نمیدانید که گل صورتی دوست دارد یا گل زرد؟ یک دسته گل یا یک شاخه؟ اصلا هدیه مناسب گل است یا جواهر؟ انگشتر یا گردبندی که چند روز پیش از پشت ویترین میدید؟ چطور است همه این خریدها رو انجام دهید تا در نهایت او یکی را انتخاب کند؟!
این سردرگمی و از بین رفتن هزینه مالی و زمانی دقیقا با همین معنا اما در شکلی دیگر در یک سازمان وجود دارد. بازاریابی STP با تحلیل دقیق به شما کمک میکند تا بدانید تک شاخه گل صورتی بخرید یا یک دسته گل آبی! تا به این صورت از هدر رفت های زمانی و مالی جلوگیری شود.
در دنیای پیچیده و پویای بازاریابی قرن 21، داشتن یک استراتژی منسجم و موثر از اهمیت ویژهای برخوردار است. یکی از این استراتژیها که به کسب و کارها کمک میکند تا به بهترین شکل ممکن با بازار هدف خود ارتباط برقرار کنند، استراتژی STP (Segmentation, Targeting, Positioning) است. این برگ از مجله پارس ویتایگر به شما کمک خواهد کرد تا درک کاملی از STP بازاریابی به دست آورید و ببینید چگونه میتوانید از آن برای بهبود کسب و کار خود استفاده کنید.
بازاریابی ( STP Marketing ) یک مدل بازاریابی سه مرحله ای ست که به شما یاد میدهد؛ ارزشمندترین نوع مشتری را شناسایی کرده و سپس راهبردهای بازاریابی خود را برای عرضه محصولات به طور مستقیم به همان گروه توسعه دهید. همینجا لازم به ذکر است که بابت ابزار اجرایی این استراتژی، نگرانی نداشته باشید چراکه انواع مشتری در CRM به راحتی، تعریف میشود.
تعریف STP در بازاریابی
STP مخفف سه کلمه بخشبندی (Segmentation)، هدفگذاری (Targeting)، و موقعیتیابی (Positioning) است. این استراتژی به شرکتها کمک میکند تا بازارهای خود را به بخشهای مختلف تقسیم کنند، بازار هدف مناسب را انتخاب کنند و سپس موقعیتیابی مناسبی برای محصولات یا خدمات خود در آن بازار انجام دهند. این فرآیند به شرکتها اجازه میدهد تا پیامهای بازاریابی خود را به طور دقیقتر و موثرتر به مخاطبان هدف خود برسانند.
برای درک بیشتر از بازاریابی STP بهتر است، برای لحظه ای در مورد محصول یا خدمات خود فکر کنید. بازار هدف شما چه کسی است؟ ممکن است وسوسه شوید در پاسخ این سوال بگویید “همه”. کدام شرکت نمی خواهد “همه مردم” محصولات او را بخرند؟ اما واقعیت این است که شما نمی توانید همه چیز برای همه کس باشید.
پس، هدف شما این است که مشخص کنید واقعا چه کسانی مشتری شما هستند و چگونه می توانید به نیازهای آنها پاسخ دهید. این جایی ست که بازاریابی STP وارد کار می شود.
در حقیقت STP مخفف موارد زیر است:
- Segmentation: بخش بندی بازار(در این راسا پیشنهاد میشود دسته بندی مشتریان را هم در نظر بگیرید.)
- Targeting: هدف قرار دادن مشتریان ایده آل
- Positioning: جایگاه یابی محصول یا سرویس طبق نیاز مشتری
شما نمی توانید محصولات خود را به همه بفروشید. برای مثال، افرادی که انتخاب می کنند در یک رستوران فست فود غذا بخورند، همان افرادی نیستند که تصمیم می گیرند در یک رستوران سنتی غذا بخورند، با این که محصول عرضه شده اساسا یکیست. شرکت هایی که مشتری هدف خود را می شناسند معمولا بسیار سودآور تر هستند، زیرا می توانند راه حل های دقیق و پیام هایی را که گروه هدف به دنبال شنیدن آن هستند، فراهم کنند.
اهمیت استراتژی STP در بازاریابی
نقش STP در استراتژیهای بازاریابی بسیار حیاتی است. با استفاده از STP، شرکتها میتوانند منابع خود را بهینهتر مدیریت کنند و به جای تلاش برای جذب همه افراد، بر روی گروههای خاصی از مشتریان تمرکز کنند. این رویکرد نه تنها به بهبود کارایی کمپینهای بازاریابی کمک میکند، بلکه رضایت مشتریان را نیز افزایش میدهد، زیرا پیامهای بازاریابی به نیازها و ترجیحات آنها نزدیکتر است.
نمونه ای از بازاریابی STP
شعار ما در مجله کسب و کار پارس ویتایگر، کمک به رشد و ارتقا با ارائه محتوای مفید درباره کسب و کار ها است. برای این منظور از منابع معتبر خارجی که در حوزه تکنولوژی و سازمانی، فعال هستند برای تولید محتوا و ارائه آن به شما کاربران محترم استفاده میکنیم
ماریوت، غول صنعت مهمان نوازی، حدود ۳۰ برند هتل در اختیار دارد و هر یک از آنها برای پاسخگویی به نیازهای منحصر به فرد یک گروه خاص طراحی شده است. برای مثال، Suites TownePlace برای مسافران بیزنسی و تفریحی که نیاز به یک فضای کاربردی برای زندگی و کار در اقامتی طولانی دارند، جذاب است. Courtyard امکان اقامت در مسافرت های بیزنسی کوتاه را فراهم می کند و Ritz-Carlton به مهمانانی که مایل هستند هزینه ی بالایی برای هتلی لوکس بپردازند، رسیدگی می کند.
همانطور که مشخص است، ماریوت یک پیام بازاریابی یکسان را برای همه مهمانان خود نمی فرستد. هر هتل طراحی، دکور و لوکیشن خاصی دارد که پاسخگوی نیازهای منحصر به فرد یک گروه خاص مشتری ست.
تشریح عناصر STP بازاریابی
در ادامه بخش های مختلف STP را بررسی میکنیم:
1- بخشبندی بازار در STP
بخش بندی یعنی پیدا کردن گروه های مختلف بازار با نیازهای مختلف. برای مثال، در بازار عینک آفتابی، برای برخی از مشتریان لوکس بودن مهم است و حاضرند برای نام یک برند پول زیادی بپردازند، در حالی که برای بعضی سلامت چشم و دوام محصول اهمیت دارد. اگر شما بازار عینک آفتابی را تقسیم کنید، باید تعدادی متغیر پیدا کنید که این گروه های مختلف مصرف کننده را مشخص می کند. به طور کلی، در بخش بندی به دنبال متغیرهای زیر هستیم:
تعریف بخشبندی بازار
بخشبندی بازار فرآیندی است که طی آن بازارهای بزرگ و ناهمگن به بخشهای کوچکتر و همگنتری تقسیم میشوند. این بخشها بر اساس معیارهای مختلفی مانند نیازها، ترجیحات، ویژگیهای دموگرافیک، رفتاری و جغرافیایی تعریف میشوند. هدف از این تقسیمبندی، شناسایی گروههایی است که به محصولات یا خدمات مشابهی نیاز دارند و میتوانند به طور مشابهی به تلاشهای بازاریابی پاسخ دهند.
روشهای مختلف بخشبندی بازار
بخشبندی بازار میتواند بر اساس معیارهای مختلفی انجام شود. برخی از روشهای معمول بخشبندی بازار عبارتند از:
1- بخشبندی دموگرافیک: تقسیم بازار بر اساس ویژگیهای جمعیتی مانند سن، جنسیت، درآمد، تحصیلات و شغل.
2- بخشبندی جغرافیایی: تقسیم بازار بر اساس مکان جغرافیایی مانند کشور، منطقه، شهر یا محله.
3- بخشبندی رواننگر: تقسیم بازار بر اساس ویژگیهای روانشناختی مانند سبک زندگی، شخصیت و ارزشها.
4- بخشبندی رفتاری: تقسیم بازار بر اساس رفتارهای خرید مانند وفاداری به برند، میزان استفاده و مزایای مورد انتظار.
مزایای بخشبندی بازار
بخشبندی بازار دارای مزایای متعددی است. از جمله این مزایا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
شناسایی نیازهای خاص مشتریان: با بخشبندی بازار، شرکتها میتوانند نیازها و خواستههای خاص هر بخش را شناسایی کنند و محصولات یا خدمات خود را متناسب با آنها ارائه دهند.
افزایش کارایی بازاریابی: بخشبندی بازار به شرکتها اجازه میدهد تا پیامهای بازاریابی خود را به طور دقیقتر و هدفمندتر به مخاطبان ارسال کنند، که منجر به افزایش کارایی و اثربخشی کمپینهای بازاریابی میشود.
رقابتپذیری بیشتر: با تمرکز بر بخشهای خاصی از بازار، شرکتها میتوانند نسبت به رقبا مزیت رقابتی بیشتری کسب کنند و جایگاه خود را در بازار تقویت کنند.
2- هدفگذاری در بازار طبق STP
هنگامی که گروه های مشتری را شناسایی کرده اید، معمولا به راحتی می بینید که همه ی بخش ها برای کسب و کار شما به یک اندازه جذاب نیستند. برای نمونه، اگر شما عینک آفتابی مقرون به صرفه تولید می کنید، به “لوکس ها” علاقه ای نخواهید داشت، چرا که فقط در فروشگاه های برندهای مد دیده می شوند. هدف گذاری، مرحله دوم بازاریابی STP، این است که بدانیم کدام یک از گروه های مشتریان یا پرسونای مخاطب بهترین انتخاب شما هستند. انتخاب به چندین عامل بستگی دارد:
- نیازهای این گروه در حال حاضر به چه صورت برطرف می شود؟ ارائه محصول به کسانی که خدمات یا محصولات خوبی از رقبای شما دریافت می کنن، بسیار دشوار خواهد بود.
- گروه شما چه اندازه است؟ بازار باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا بتواند بخش بندی شود. اگر شما یک گروه مشتری کوچک را به گروهی کوچکتر تبدیل کنید، کسب و کار شما پایدار نخواهد ماند. زیرا هیچ جای رشدی ندارید.
- آیا نقاط قوتی دارید که باعث شود یکی از گروه های خاص مصرف کننده به جای رقیب، به شما جذب شود؟ مثلا، آیا در یک بازار خاص شهرت دارید؟
- گروه هدف چه مقدار در دسترس است؟ در واقع، چقدر باید برای بازاریابی و تبلیغات در جهت ارتباط با این گروه مشتری هزینه صرف کنید؟ سود پیش بینی شده باید از هزینه ها بیشتر باشد، در غیر این صورت به سرعت به سمت ورشکستگی پیش می روید.
در این بخش قوانین سخت و عجیبی وجود ندارد. به عنوان مثال، شما می توانید تنها بر یک گروه کوچک مشتری متمرکز شوید و استراتژی یک کسب و کار جاویژه (niche) را پیاده سازی کنید. یا می توانید دو یا سه گروه سودآور را بر اساس اندازه بازار و درآمد پیش بینی شده هدف قرار دهید. تصمیم با شماست.
تعریف هدفگذاری
هدفگذاری فرآیندی است که طی آن شرکتها پس از بخشبندی بازار، یک یا چند بخش خاص را به عنوان بازار هدف انتخاب میکنند. هدفگذاری به شرکتها کمک میکند تا منابع خود را به طور متمرکزتر و موثرتر استفاده کنند و محصولات یا خدمات خود را به نیازها و خواستههای بازار هدف تطبیق دهند.
روشهای مختلف هدفگذاری
هدفگذاری میتواند به روشهای مختلفی انجام شود. برخی از این روشها عبارتند از:
هدفگذاری تک بخشی: شرکتها تنها بر روی یک بخش خاص از بازار تمرکز میکنند و تمام تلاشهای بازاریابی خود را به آن بخش اختصاص میدهند.
هدفگذاری چند بخشی: شرکتها چندین بخش از بازار را به عنوان بازار هدف انتخاب میکنند و محصولات یا خدمات مختلفی را برای هر بخش ارائه میدهند.
هدفگذاری متمرکز: شرکتها بر روی بخشهای کوچک و خاصی از بازار تمرکز میکنند که نیازها و خواستههای منحصر به فردی دارند.
هدفگذاری نامتمایز: شرکتها به جای تمرکز بر بخشهای خاصی از بازار، تلاش میکنند تا تمامی بازار را با یک پیام بازاریابی جامع جذب کنند.
معیارهای انتخاب بازار هدف
انتخاب بازار هدف نیازمند تحلیل دقیق و بررسی معیارهای مختلف است. برخی از معیارهایی که در انتخاب بازار هدف مورد توجه قرار میگیرند عبارتند از:
اندازه و رشد بازار: بازار هدف باید به اندازه کافی بزرگ و دارای پتانسیل رشد باشد تا بتواند نیازهای شرکت را برآورده کند.
جذابیت بازار: بازار هدف باید جذابیت کافی برای شرکت داشته باشد، از جمله عواملی مانند رقابت، قابلیت سودآوری و هزینههای ورود به بازار.
تناسب با منابع و توانمندیهای شرکت: بازار هدف باید با منابع و توانمندیهای شرکت هماهنگ باشد تا شرکت بتواند به طور موثر در آن بازار فعالیت کند.
3- موقعیتیابی در بازار بر اساس STP
جایگاه یابی یا موقعیت یابی آخرین و شاید سخت ترین بخش تحلیل تجزیه و تحلیل STP است، زیرا اکنون باید بهترین روش بازاریابی برند خود را پیدا کنید. هدف این است که یک تصویر واضح و مثبت از محصول، ماهیت و کارایی آن در ذهن مصرف کنندگان ایجاد کنید. برای نمونه، شما ممکن است عینک آفتابی خود را محافظ چشم و با دوام، یا لوکس و شیک معرفی کنید.
جایگاهی که مشخص می کنید، تا آخر عمر محصول با شما می ماند. این مرحله پیش زمینه ی برندینگ، تعیین مزیت رقابتی و به طور کلی، تلاش های بازاریابی شماست. مزیت های رقابتی در فروش محصول را در پارس ویتایگر بخوانید.
تعریف موقعیتیابی
موقعیتیابی فرآیندی است که طی آن شرکتها تلاش میکنند تا جایگاه منحصر به فرد و مطلوبی برای محصولات یا خدمات خود در ذهن مشتریان ایجاد کنند. هدف از موقعیتیابی، تمایز محصولات یا خدمات شرکت از رقبا و جذب توجه و وفاداری مشتریان است.
استراتژیهای مختلف موقعیتیابی|جایگاه یابی
استراتژیهای موقعیتیابی میتوانند بر اساس ویژگیها و مزایای مختلفی از محصولات یا خدمات تعریف شوند. برخی از استراتژیهای معمول موقعیتیابی عبارتند از:
موقعیتیابی بر اساس ویژگیهای محصول: تاکید بر ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد محصولات یا خدمات، مانند کیفیت، طراحی یا نوآوری.
موقعیتیابی بر اساس مزایا: تاکید بر مزایای خاصی که مشتریان از استفاده از محصولات یا خدمات کسب میکنند، مانند راحتی، صرفهجویی در زمان یا هزینه.
موقعیتیابی بر اساس استفاده یا کاربرد: تاکید بر کاربردهای خاصی که محصولات یا خدمات دارند و نیازهای خاصی را برآورده میکنند.
موقعیتیابی بر اساس دسته مشتری: تاکید بر گروههای خاصی از مشتریان که محصولات یا خدمات برای آنها مناسب است، مانند جوانان، خانوادهها یا کسبوکارهای کوچک.
مزایای موقعیتیابی یا جایگاه یابی
موقعیتیابی دارای مزایای متعددی است که به شرکتها کمک میکند تا جایگاه قویتری در بازار کسب کنند. از جمله این مزایا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– تمایز از رقبا: با ایجاد یک موقعیت منحصر به فرد و متمایز، شرکتها میتوانند خود را از رقبا جدا کنند و توجه مشتریان را به خود جلب کنند.
– افزایش وفاداری مشتریان: موقعیتیابی موثر میتواند باعث افزایش وفاداری مشتریان شود، زیرا مشتریان به محصولات یا خدماتی که جایگاه قوی و مطلوبی دارند، بیشتر اعتماد میکنند.
– افزایش فروش و سودآوری: موقعیتیابی مناسب میتواند منجر به افزایش فروش و سودآوری شرکت شود، زیرا مشتریان بیشتر به خرید محصولات یا خدماتی که جایگاه قوی و مشخصی دارند، تمایل دارند.
چطور یک نقشه جایگاه یابی بکشیم؟
یکی از ابزارهای جایگاه یابی تحلیل ماتریسSWOT است اما یک راه ساده تر برای موقعیت یابی، ایجاد یک نقشه موقعیتی است. یک ابزار بصری که نشان می دهد که هر گروه مشتری، برند شما را در مقایسه با رقبای شما چگونه می بیند. برای ایجاد نقشه، با جمع آوری تمام اطلاعاتی که در مورد بازار دارید شروع کنید:
- چه چیزی برای بازار هدف شما اهمیت دارد؟ مشکلات آنها چیست؟ کدام ویژگی های برند یا محصول شما جذابیت بالایی دارند؟ مشتری ها حاضرند برای کدام ویژگی ها همین حالا پرداخت داشته باشند؟
- مشتریان چگونه محصول شما را در مقایسه با محصولات رقبا می سنجند؟ نتایج تحقیقات بازار شما چیست؟
- رقبای شما چه کسانی هستند؟ مشتریان در مورد آنها چه می گویند؟
گام بعدی این است که دو مزیت اصلی محصول را در دو محور افقی و عمودی یک نمودار قرار دهید. این مزایا بر اساس آنچه که برای مصرف کننده مهم است، انتخاب می شوند. برای مثال اگر شما یک شکلات انرژی زای جدید را به فروش می رسانید، می توانید محور افقی خود را قیمت پایین-بالا و محور عمودی را پروتئین کم-زیاد نام گذاری کنید. اکنون، تمام رقبای خود را بر اساس مزایایی که در محصولات ارائه می دهند، بر روی نمودار قرار دهید. اگر رقیب A یک میان وعده با پروتئین پایین و قیمت بالا می فروشد، آن را در ربع پایین سمت راست نمودار قرار دهید. اگر رقیب B محصولی با قیمت و پروتئین پایین می فروشد، آن را در ربع پایین سمت چپ قرار دهید.
هنگامی که تمام رقبا در نمودار قرار می گیرند، باید بتوانید شکاف موجود در بازار را ببینید. در این مثال، ممکن است متوجه شوید که می توانید محصول خود را با فاکتورهای کمترین قیمت و بالاترین پروتئین از بقیه متفاوت کنید. جایگاه شما ممکن است “شکلاتی با بالاترین پروتئین و پایین ترین قیمت در بازار” باشد.
نقش تحقیقات بازار در STP
تحقیقات بازار نقش بسیار مهمی در فرآیند STP ایفا میکند. با استفاده از تحقیقات بازار، شرکتها میتوانند اطلاعات دقیق و جامعی درباره بازار و مشتریان خود جمعآوری کنند و بر اساس این اطلاعات تصمیمگیریهای بهتری انجام دهند.
1- جمعآوری دادهها
جمعآوری دادهها یکی از مراحل اولیه و مهم در تحقیقات بازار است. شرکتها میتوانند از روشهای مختلفی برای جمعآوری دادهها استفاده کنند، از جمله نظرسنجیها، مصاحبهها، گروههای متمرکز، مشاهده و بررسی دادههای ثانویه.
2- تحلیل دادهها
پس از جمعآوری دادهها، مرحله تحلیل دادهها آغاز میشود. در این مرحله، شرکتها دادههای جمعآوری شده را تجزیه و تحلیل میکنند تا الگوها و روندهای مهم را شناسایی کنند و از آنها برای بخشبندی، هدفگذاری و موقعیتیابی استفاده کنند.
چالشهای STP بازاریابی
استفاده از استراتژیهای STP بازاریابی با چالشهای متعددی همراه است که شرکتها باید برای مقابله با آنها آماده باشند.
موانع بخشبندی
یکی از چالشهای اصلی در بخشبندی بازار، شناسایی صحیح و دقیق بخشهای مختلف بازار است. بخشبندی نادرست میتواند منجر به هدفگذاری نامناسب و کمپینهای بازاریابی ناکارآمد شود.
مشکلات هدفگذاری
انتخاب بازار هدف مناسب نیز میتواند چالشبرانگیز باشد. شرکتها باید به دقت معیارهای مختلف را مورد بررسی قرار دهند تا بازار هدفی را انتخاب کنند که با منابع و توانمندیهای آنها سازگار باشد.
چالشهای موقعیتیابی
موقعیتیابی مناسب نیازمند تحلیل دقیق رقبا و درک عمیق از نیازها و خواستههای مشتریان است. شرکتها باید تلاش کنند تا موقعیتیابی منحصر به فرد و متمایزی را ایجاد کنند که بتواند مشتریان را جذب و وفادار کند.
روندهای نوظهور در STP
برخی از روندهای نوظهور که میتوانند آینده STP را تحت تاثیر قرار دهند عبارتند از: شخصیسازی بیشتر، استفاده از دادههای بزرگ و تحلیل پیشبینی، و افزایش تعاملات دیجیتال.
فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و اینترنت اشیا میتوانند فرآیندهای STP را بهبود بخشند و به شرکتها کمک کنند تا با دقت بیشتری بخشبندی، هدفگذاری و موقعیتیابی کنند.
نتیجهگیری و توصیه ها از دیدگاه پارس ویتایگر
استراتژی STP بازاریابی یک ابزار قدرتمند است که میتواند به شرکتها در دستیابی به موفقیتهای بزرگ کمک کند. با بخشبندی دقیق بازار، انتخاب بازار هدف مناسب و ایجاد موقعیتیابی منحصر به فرد، شرکتها میتوانند منابع خود را بهینهتر مدیریت کنند، پیامهای بازاریابی خود را به طور دقیقتر به مخاطب برساند.
در بین کسب و کارها ابزارهایی که در زمان صرفه جویی میکنند و با حفظ کیفیت به روند رشد کمک میکنند؛ بسیار محبوب هستند. یکی از این نرم افزارها، CRM است. این نرم افزار با کمک به ایجاد فرآیندهای فروش و تحلیل های خود، باعث ایجاد کیفیت و کمیت بالا در بازاریابی میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره در این خصوص با کارشناسان ما در زمینه خرید crm در ارتباط باشید.
پرسشهای متداول درباره STP
1- چرا STP در بازاریابی مهم است؟
STP به شرکتها کمک میکند تا منابع خود را بهینهتر مدیریت کنند، پیامهای بازاریابی خود را به طور دقیقتر و موثرتر به مخاطبان هدف برسانند و رضایت مشتریان را افزایش دهند.
2- چگونه بازار را بخشبندی کنیم؟
بخشبندی بازار میتواند بر اساس معیارهای مختلفی مانند ویژگیهای دموگرافیک، جغرافیایی، رواننگر و رفتاری انجام شود. شرکتها باید با توجه به اهداف و نیازهای خود، مناسبترین معیارها را برای بخشبندی انتخاب کنند.
3- معیارهای انتخاب بازار هدف چیست؟
اندازه و رشد بازار، جذابیت بازار و تناسب با منابع و توانمندیهای شرکت از جمله معیارهایی هستند که باید در انتخاب بازار هدف مورد توجه قرار گیرند.
4- چگونه موقعیتیابی مناسب انجام دهیم؟
برای موقعیتیابی مناسب، شرکتها باید تحلیل دقیقی از رقبا و نیازهای مشتریان انجام دهند و جایگاه منحصر به فرد و متمایزی را برای محصولات یا خدمات خود ایجاد کنند.
5- چه ابزارهایی برای تحلیل بازار وجود دارد؟
برخی از ابزارهای تحلیل بازار عبارتند از: تحلیل SWOT، تحلیل PESTEL، تحلیل رقبا و تحلیل پنج نیروی پورتر که میتوانند به شرکتها در فرآیند STP کمک کنند.
فقط می تونم بگم، عالی بود.
واقعا بهترین تعریف از مدل بازاریابی STP بود که تا حالا دیدم دقیق و کامل.
درود بر شما جناب راد عزیز.
مفتخریم به این دیدگاه از جانب شما