فهرست محتوا
برنامهریزی استراتژیک یک فرآیند بلندمدت است که سازمانها برای تعیین جهتگیری آینده و موفقیتهای خود به کار میبرند. این فرآیند شامل شناسایی اهداف کلیدی، تحلیل وضعیت کنونی، ارزیابی فرصتها و تهدیدها و انتخاب استراتژیهای مناسب برای رسیدن به اهداف مورد نظر است. در واقع، برنامهریزی استراتژیک همراه با برنامه هایی مانند پلن فروش، به مدیران کمک میکند که بهطور واضح و شفاف اهداف سازمان را تعیین کنند و مسیرهایی که باید برای رسیدن به آن اهداف طی کنند را مشخص نمایند.
سند راهبردی چیست؟
سند راهبردی یا همان سند استراتژیک، نتیجه نهایی فرآیند برنامهریزی استراتژیک است. این سند مستنداتی است که در آن اهداف، استراتژیها، برنامههای اجرایی، منابع لازم و شاخصهای سنجش عملکرد برای دستیابی به اهداف سازمانی مانند اهداف فروش و غیره نوشته میشود. سند راهبردی به عنوان یک نقشه راه برای تمامی فعالیتها و تصمیمات سازمان عمل میکند و به مدیران کمک میکند که در راستای استراتژیهای تعیین شده گام بردارند و عملکرد سازمان را ارزیابی کنند.
ارتباط بین برنامهریزی استراتژیک و سند راهبردی به این صورت است که، برنامهریزی استراتژیک به عنوان یک فرآیند، اساسساز تدوین سند راهبردی است. برنامهریزی استراتژیک ابتدا به تحلیل محیطی، داخلی و شناسایی فرصتها و تهدیدها میپردازد و سپس از این اطلاعات برای نوشتن یک سند راهبردی استفاده میشود. این سند، همانطور که گفته شد، نقشهای برای حرکت سازمان در جهت اهداف بلندمدت و کوتاهمدت است.
سند راهبردی سازمان، یک نقشهراه است که در آن اهداف بلندمدت سازمان تعریف شده و برنامههای اجرایی برای دستیابی به آنها تعیین میشود. این سند به سازمانها کمک میکند تا اهداف خود را شفافسازی کنند، مسیر رشد و توسعه را تعیین نمایند و منابع خود را بهطور مؤثر تخصیص دهند. سند راهبردی، فقط به تدوین یک سری اهداف محدود نمیشود؛ بلکه باید بهطور جامع، همگان را برای رسیدن به آنها همراستا کند.
برای نوشتن یک سند راهبردی که کاربردی باشد، باید به جنبههای مختلفی از سازمان و استراتژی های کسب و کار پرداخت. پیشنهاد میکنم بخشهای زیر رو بهطور خاص در سند راهببردی سازمان خود پوشش دهید:
1- چشمانداز و رسالت سازمان
چشمانداز تصویر آرمانی از آینده سازمان است، رسالت دلیل وجودی آن را بیان میکند و اهداف کلیدی اهداف بلندمدت قابل اندازهگیری و پیگیری هستند.
الف) چشمانداز
چشمانداز سازمان به نوعی تصویر آرمانی از آینده مطلوب سازمان است. این چشمانداز، وضعیت و جایگاه سازمان در آینده را ترسیم میکند و باید در قالبی الهامبخش، جذاب و قابل دستیابی بیان شود. چشمانداز باید بهگونهای باشد که همگان بتوانند از آن الهام گرفته و در راستای آن حرکت کنند. بهعنوان مثال، چشمانداز یک سازمان ممکن است «پیشروترین ارائهدهنده خدمات فناوری اطلاعات در خاورمیانه» باشد.
چرا مهم است؟ چشمانداز بهعنوان یک قطبنما عمل میکند و تمام تلاشها و منابع سازمان باید در راستای تحقق آن متمرکز شوند. داشتن چشمانداز واضح و روشن، به سازمان کمک میکند تا در مواجهه با چالشها و تغییرات خارجی، همچنان بر اهداف بلندمدت خود تمرکز داشته باشد.
ب) رسالت
رسالت سازمان باید دلیل اصلی وجودی آن را بیان کند. به عبارت دیگر، رسالت به این سوال پاسخ میدهد که چرا سازمان به وجود آمده و چه نیازی را در جامعه یا بازار هدف برطرف میکند. رسالت باید ساده، مختصر و روشن باشد، بهطوریکه همه اعضای سازمان با آن ارتباط برقرار کرده و درک کنند. بهعنوان مثال، رسالت یک سازمان میتواند «ارائه راهکارهای نوآورانه در جهت تسهیل فرآیندهای تجاری» باشد.
چرا مهم است؟ رسالت، هویت سازمان را تعریف میکند و به کارکنان و ذینفعان سازمان کمک میکند تا احساس تعلق و ارتباط عمیقتری با سازمان داشته باشند. این بخش بهطور کل، انگیزهای برای حرکت در جهت هدف اصلی سازمان ایجاد میکند.
ج) اهداف کلیدی
اهداف کلیدی، اهداف اصلی و بلندمدتی هستند که سازمان باید برای دستیابی به آنها تلاش کند. این اهداف باید بهگونهای تعریف شوند که قابل اندازهگیری و پیگیری باشند. همچنین، اهداف باید در راستای چشمانداز و رسالت سازمان تدوین شوند. اهداف کلیدی ممکن است شامل «افزایش سهم بازار» یا «توسعه محصولات جدید» باشد.
چرا مهم است؟ تعیین اهداف کلیدی به سازمان کمک میکند تا اهداف خود را بهطور واضح و مشخص تعیین کرده و منابع و تلاشها را به سمت تحقق آنها هدایت کند. این اهداف باید بهگونهای باشند که پیشرفت سازمان بهطور مداوم ارزیابی شود و در صورت نیاز، مسیر اصلاح گردد.
2- تحلیل وضعیت کنونی
شامل ارزیابی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای سازمان (SWOT)، تحلیل بازار، رقبا، تحلیل منابع و فرآیندهای داخلی سازمان است.
الف) تحلیل SWOT
تحلیل SWOT (Strengths, Weaknesses, Opportunities, Threats) ابزاری است که به سازمان کمک میکند تا نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدهای خود را شناسایی کرده و بهطور مؤثر از آنها استفاده کند. این تحلیل باید شامل بررسی عوامل داخلی (نقاط قوت و ضعف) و عوامل خارجی (فرصتها و تهدیدها) باشد.
چرا مهم است؟ تحلیل SWOT به سازمان کمک میکند تا نقاط قوت خود را شناسایی کرده و از آنها برای رشد و پیشرفت بیشتر استفاده کند. نقاط ضعف سازمان باید شناسایی شوند تا بتوان اقدامات اصلاحی لازم را برای بهبود آنها انجام داد. شناسایی فرصتها و تهدیدها نیز سازمان را برای پذیرش تغییرات و واکنش مناسب به شرایط بیرونی آماده میکند.
ب) تحقیقات بازار و رقبا
تحلیل و تحقیق بازار و رقبا یکی از ارکان اساسی در تدوین استراتژی است. این تحلیل شامل بررسی نیازهای بازار، روندهای بازار، قدرت رقبا، موانع ورود به بازار و فرصتهای جدید است. در این بخش، باید وضعیت رقابتی موجود، جایگاه برند و تقاضای مشتریان بهطور دقیق ارزیابی شود.
چرا مهم است؟ درک دقیق از وضعیت بازار و رقبا به سازمان کمک میکند تا استراتژیهای خود را بر اساس دادههای واقعی و تحلیلهای دقیق تنظیم کند. این تحلیل همچنین به سازمان کمک میکند تا از مزیت رقابتی خود بهرهبرداری کرده و راههایی برای برتری نسبت به رقبا پیدا کند.
ج) تحلیل داخلی
در این بخش، باید وضعیت داخلی سازمان، منابع، فرآیندها، ساختار و توانمندیهای موجود بررسی شود. تحلیل داخلی به شناسایی این موضوع کمک میکند که چه عواملی در سازمان وجود دارند که میتوانند به موفقیت استراتژیها کمک کنند و چه مشکلاتی باید رفع شوند.
چرا مهم است؟ شناخت دقیق از منابع داخلی و توانمندیها به سازمان این امکان را میدهد که از نقاط قوت خود بهرهبرداری کرده و در عین حال، نقاط ضعف را شناسایی کرده و به آنها رسیدگی کند.
3- استراتژیهای کلیدی
تعیین اولویتها، استراتژیهای رشد، بازاریابی و فروش برای حرکت به سمت دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان است.
الف) تعیین اولویتها
اولویتهای استراتژیک، آن دسته از اهداف و اقداماتی هستند که سازمان در مرحله اول باید به آنها توجه ویژه داشته باشد. این اولویتها باید با توجه به تحلیلهای انجامشده تعیین شوند و بهگونهای باشند که بر اساس آنها اقدامات کلیدی سازمان پیادهسازی شوند.
چرا مهم است؟ تعیین اولویتها، منابع و زمانبندی سازمان را بهطور مؤثری هدایت میکند و اطمینان حاصل میشود که هیچ فرصتی از دست نرود و تمامی تیمها به یک هدف مشترک متمرکز باشند.
ب) استراتژیهای رشد
استراتژیهای رشد شامل اقداماتی هستند که به سازمان کمک میکنند تا با گسترش بازار، توسعه محصولات جدید، بهبود فرآیندها و یا ورود به بازارهای جدید، به رشد و توسعه دست یابد. این استراتژیها باید با شرایط و نیازهای بازار همراستا باشند.
چرا مهم است؟ استراتژیهای رشد به سازمان این امکان را میدهند که در برابر رقبا بهطور مؤثر عمل کرده و منابع خود را برای توسعه بیشتر بهرهبرداری کند. این استراتژیها میتوانند از طریق شناسایی بازارهای جدید، نوآوری یا بهبود محصولات و خدمات صورت گیرند.
ج) استراتژیهای بازاریابی و فروش
استراتژیهای بازاریابی و فروش بهطور مستقیم بر جذب مشتریان جدید، نگهداشت مشتریان فعلی (نرخ نگهداشت مشتری چگونه اندازه گیری میشود؟)، افزایش سهم بازار و ارتقاء برند سازمان تمرکز دارند. این استراتژیها شامل تعیین کانالهای توزیع، تبلیغات، برندینگ و برنامههای تبلیغاتی است.
چرا مهم است؟ استراتژیهای بازاریابی و فروش برای جذب و حفظ مشتریان بسیار حیاتی هستند. این استراتژیها به سازمان کمک میکنند تا موقعیت برند خود را در بازار تقویت کرده و فروش خود را بهطور مؤثر افزایش دهد. در این راستا لازم است تا 20 تکنیک تضمینی برای جذب مشتری در پارس ویتایگر را مطالعه نمایید.
4- برنامهریزی و اجرا
تدوین برنامه عملیاتی با زمانبندی، تخصیص منابع و مسئولیتها برای تحقق استراتژیها و نظارت بر روند اجرا است.
الف) تدوین برنامه عملیاتی (اکشن پلن)
برنامه عملیاتی، مجموعهای از اقدامات خاص است که برای دستیابی به اهداف استراتژیک طراحی میشود. این برنامه باید شامل زمانبندی دقیق، تخصیص منابع و مسئولیتهای هر بخش از سازمان باشد. چرا مهم است؟ بدون یک اکشن پلن دقیق، هیچ استراتژی به درستی اجرا نخواهد شد. این برنامه، مسیر اجرای استراتژیها را روشن کرده و مسئولیتها را تقسیمبندی میکند. همچنین، پیگیری پیشرفت در اجرای برنامهها بسیار ضروری است.
ب) منابع و مسئولیتها
در این بخش، منابع مورد نیاز برای اجرای استراتژیها (مالی، انسانی، فنی و غیره) باید مشخص شوند. همچنین مسئولیتهای هر بخش یا فرد در راستای اجرای استراتژیها باید بهطور دقیق تعیین شوند. چرا مهم است؟ تخصیص منابع بهطور مؤثر و تعریف دقیق مسئولیتها به سازمان کمک میکند تا اجرای استراتژیها بهدرستی انجام شود و هیچگونه هدررفتی در منابع نداشته باشد.
ج) زمانبندی
زمانبندی اجرای استراتژیها باید دقیق و مشخص باشد تا تیمها بتوانند در زمان مناسب اقدام کنند. همچنین، زمانبندی به شفافیت در تخصیص منابع و پیگیری پیشرفت کمک میکند. چرا مهم است؟ زمانبندی دقیق به سازمان کمک میکند تا از اتلاف وقت جلوگیری کرده و بهطور مؤثر و در زمان مناسب به اهداف خود دست یابد.
دیگران در مجله معتبر کسب و کار پارس ویتایگر خواندهاند:
- برنامه بازاریابی (Marketing Plan) چیست؟ +مارکتینگ پلن نمونه
- معرفی ۲۱ نرم افزار اداری مهم برای سازمانها
- تئوری نمایندگی چیست؟ یک راهکار مهم برای مدیریت نمایندگی ها
5- اندازهگیری و ارزیابی
تعیین شاخصهای عملکردی (KPIs) برای سنجش پیشرفت، نظارت مداوم بر اجرای استراتژیها و بهروزرسانی برنامهها بر اساس تغییرات است.
الف) شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs)
انواع KPI، معیارهایی هستند که برای اندازهگیری پیشرفت در تحقق اهداف استراتژیک استفاده میشوند. این شاخصها باید قابل اندازهگیری و ملموس باشند. اما شاخص کلیدی عملکرد یا KPI چیست؟ و چرا مهم است؟ بدون تعیین شاخصهای عملکردی، ارزیابی میزان موفقیت یا شکست استراتژیها امکانپذیر نخواهد بود. این شاخصها به سازمان کمک میکنند تا پیشرفت خود را ارزیابی کرده و اقدامات اصلاحی را در صورت لزوم انجام دهد.
ب) فرآیند نظارت و ارزیابی
این فرآیند شامل نظارت مداوم بر اجرای استراتژیها و ارزیابی میزان تأثیر آنها است. نظارت دقیق به سازمان کمک میکند تا از انحرافات از برنامه جلوگیری کند. چرا مهم است؟ نظارت و ارزیابی به سازمان این امکان را میدهند که در صورت لزوم تغییرات لازم را اعمال کرده و از شکست در اجرای استراتژیها جلوگیری کند.
ج) تعدیلات و بهروزرسانیها
در صورت بروز تغییرات در شرایط بازار یا محیطهای داخلی سازمان، استراتژیها باید بهروزرسانی و تعدیل شوند. چرا مهم است؟ عدم انعطافپذیری در استراتژیها میتواند به شکست سازمان منجر شود. بنابراین، باید همیشه امکان تغییر و تطبیق استراتژیها با شرایط جدید وجود داشته باشد.
6- فرهنگ سازمانی و منابع انسانی
فرهنگ سازمانی شامل مجموعهای از ارزشها و باورهاست که رفتارها را شکل میدهند و توسعه منابع انسانی به ارتقاء مهارتهای کارکنان برای اجرای استراتژیها کمک میکند.
الف) فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی به مجموعهای از ارزشها، باورها و رفتارهایی گفته میشود که در سازمان به اشتراک گذاشته میشود. فرهنگ سازمانی باید همراستا با اهداف استراتژیک سازمان باشد. چرا مهم است؟ فرهنگ سازمانی میتواند تاثیر مستقیمی بر عملکرد کارکنان و تعاملات درونسازمانی داشته باشد. یک فرهنگ مثبت، حمایت از استراتژیها و اهداف سازمان را تسهیل میکند.
ب) توسعه منابع انسانی
در این بخش باید به آموزش و توسعه مهارتهای کارکنان توجه شود تا آنها بتوانند بهطور مؤثر استراتژیها را اجرا کنند. چرا مهم است؟ منابع انسانی مهمترین دارایی سازمان هستند و باید برای اجرای استراتژیها آماده شوند. آموزش و توسعه کارکنان موجب افزایش کارایی و اثربخشی در اجرای استراتژیها میشود.
7- ریسکها و چالشها
شناسایی و مدیریت ریسکهای داخلی و خارجی که ممکن است بر اجرای استراتژیها تأثیر بگذارند، به سازمان کمک میکند تا از بحرانها جلوگیری کند و آمادگی مقابله با تهدیدات را داشته باشد.
الف) شناسایی ریسکها
در این بخش باید تمامی ریسکهای داخلی و خارجی که ممکن است بر اجرای استراتژیها تأثیر بگذارند، شناسایی شوند. چرا مهم است؟ شناسایی ریسکها به سازمان این امکان را میدهد که برای مواجهه با آنها برنامهریزی کرده و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری کند.
ب) مدیریت ریسکها
پس از شناسایی ریسکها، باید برای کاهش یا مدیریت آنها تدابیر لازم اندیشیده شود. این میتواند شامل اقدامات پیشگیرانه، برنامههای جایگزین یا پاسخهای اضطراری باشد. چرا مهم است؟ مدیریت ریسکها از بروز بحرانها جلوگیری کرده و سازمان را در برابر تهدیدات مقاومتر میکند.
سند راهبردی سازمان نه تنها بهعنوان یک ابزار برنامهریزی و اجرا، بلکه بهعنوان یک نقشهراه برای دستیابی به اهداف بلندمدت سازمان عمل میکند. تدوین یک سند راهبردی جامع که تمامی جوانب مختلف از جمله چشمانداز، استراتژیها، ارزیابی و اصلاحات را در نظر بگیرد، برای هر سازمانی ضروری است تا موفقیت و پایداری در بلندمدت را تضمین کند.
8- خلاصه و نتیجهگیری
این دو بخش نهایی، در واقع نتیجهگیری استراتژیها و تأثیرات آنها در بلندمدت را به وضوح مشخص میکند و برای تمامی ذینفعان، شامل مدیریت و تیمهای اجرایی، مسیرهای روشن و ملموس برای پیشرفت و ارزیابی فراهم میکند.
الف) جمعبندی استراتژیها
در این بخش، باید تمامی استراتژیهای کلیدی که برای رسیدن به اهداف تعیینشده تدوین شدهاند، بهطور خلاصه جمعبندی شوند. این جمعبندی باید نشان دهد که چگونه هر استراتژی به تحقق اهداف سازمان کمک خواهد کرد و چه اقدامات عملیاتی برای پیادهسازی آنها ضروری است. چرا مهم است؟ این جمعبندی به تمامی ذینفعان سازمان این امکان را میدهد که دیدگاه روشن و یکپارچهای نسبت به استراتژیها داشته باشند و اهداف سازمان بهطور واضح درک شود.
ب) آیندهنگری
در این قسمت، باید به اثرات بلندمدت استراتژیها و اهداف بر کسبوکار پرداخته شود. این ارزیابی به پیشبینی چالشها و فرصتهای آینده کمک میکند و به سازمان این امکان را میدهد که برای تغییرات محیطی و رشد آتی خود آماده باشد. چرا مهم است؟ آیندهنگری به سازمان کمک میکند تا هماکنون برنامهریزیهایی برای مواجهه با تغییرات و دگرگونیهای آینده داشته باشد و بهاینترتیب از رقبا پیشی بگیرد.
نمونه سند استراتژیک شرکت
در اینجا یک نمونه سند استراتژیک برای یک شرکت فرضی در حوزه تولید و توزیع محصولات الکترونیکی آورده شده است. این سند استراتژیک شامل بخشهای مختلفی است که معمولاً در یک برنامهریزی استراتژیک گنجانده میشود و میتوانید آن را با توجه به نیازهای شرکت خود تغییر دهید.
بخش | جزئیات |
چشمانداز (Vision) | توصیف بلندمدت از وضعیت مطلوب شرکت در آینده |
ماموریت (Mission) | بیانگر هدف و دلیل وجودی شرکت و ارزشهایی که ارائه میدهد |
ارزشها (Values) | اصول و باورهای محوری که فرهنگ سازمان را شکل میدهند |
اهداف کلان (Strategic Goals) | مجموعهای از اهداف گسترده و بلندمدت برای رشد و توسعه سازمان |
تحلیل SWOT | نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدها |
مدل رقابتی (Porter’s Five Forces) | تحلیل رقابت صنعت، تهدید رقبا، مشتریان، تأمینکنندگان و جایگزینها |
تحلیل محیطی (PESTEL) | تأثیر عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، محیطزیستی و قانونی بر سازمان |
ماتریس BCG | دستهبندی محصولات/خدمات به گاوهای شیرده، ستارهها، سگها و علامت سوالها |
استراتژیهای رشد (Ansoff Matrix) | تعیین مسیر رشد شامل نفوذ در بازار، توسعه محصول، توسعه بازار و تنوع |
استراتژی رقابتی | انتخاب بین تمایز، رهبری هزینه و تمرکز بر بخش خاص بازار |
برنامه اجرایی (Action Plan) | برنامهای شامل وظایف، مسئولیتها، منابع و زمانبندی اجرای استراتژیها |
شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) | معیارهای سنجش موفقیت استراتژیها و اهداف سازمانی |
برنامه نظارت و کنترل | فرآیند ارزیابی و پایش اجرای استراتژیها و اصلاح مسیر در صورت نیاز |
این نمونه سند استراتژیک شامل تمام بخشهای اساسی است که برای تدوین یک برنامه استراتژیک موفق نیاز دارید. شما میتوانید این ساختار را بر اساس نیازهای خاص شرکت یا سازمان خود تنظیم کنید.
چرا به استراتژی و برنامهریزی استراتژیک، نیاز داریم؟
نیاز به استراتژی و برنامهریزی استراتژیک در هر سازمان و کسبوکاری به دلایل مختلفی اهمیت دارد. این دو ابزار به سازمانها کمک میکنند تا مسیر روشنتری برای رشد و موفقیت خود داشته باشند و با چالشها و تغییرات محیطی مقابله کنند. در اینجا به چند دلیل اصلی اشاره میکنم:
1- تعیین جهت روشن برای سازمان
استراتژی به سازمانها کمک میکند که جهتگیریهای خود را مشخص کنند. بدون یک استراتژی واضح، سازمانها ممکن است در مواجهه با فرصتها و تهدیدها سردرگم شوند و از مسیر اصلی خود خارج شوند. برنامهریزی استراتژیک یک نقشه راه ایجاد میکند که همگان میدانند که به کجا میروند و چه اقداماتی باید انجام دهند تا به آن مقصد برسند.
2- بهبود تصمیمگیری
با داشتن یک استراتژی مشخص، مدیران میتوانند تصمیمات بهتری بگیرند. آنها میدانند که کدام فرصتها با اهداف سازمان همراستا هستند و کدامیک ممکن است منابع و انرژی را هدر دهند. این شفافیت در تصمیمگیری موجب استفاده بهینه از منابع و زمان میشود.
3- مقابله با تغییرات محیطی و رقابتی
دنیای کسبوکار بهسرعت تغییر میکند. تغییرات اقتصادی، تکنولوژیکی، اجتماعی و رقابتی ممکن است تهدیداتی برای کسبوکارها ایجاد کنند. با برنامهریزی استراتژیک، سازمانها میتوانند واکنشهای سریعتری به این تغییرات داشته باشند و با استفاده از فرصتهای جدید به جای تهدیدها، رقابت را به سود خود تغییر دهند.
4- تمرکز بر اولویتها
در دنیای کسبوکار، منابع محدود هستند (مثل زمان، پول و نیروی انسانی). استراتژی کمک میکند تا سازمانها اولویتهای خود را تعیین کنند و تمرکز خود را بر روی فعالیتهایی بگذارند که بیشترین ارزش را برای اهداف سازمان دارند. این کار باعث کاهش پراکندگی و افزایش بهرهوری میشود.
5- ایجاد همراستایی درون سازمانی
هنگامی که یک استراتژی روشن وجود دارد، تمام اعضای سازمان میدانند که هدف اصلی چیست و هرکسی نقش خاص خود را برای رسیدن به این هدف ایفا میکند. این همراستایی در درون سازمان باعث افزایش همکاری و هماهنگی میان بخشهای مختلف میشود.
6- اندازهگیری و ارزیابی عملکرد
با داشتن یک استراتژی مشخص و برنامهریزی استراتژیک، سازمانها میتوانند پیشرفت خود را به راحتی ارزیابی کنند. شاخصهای عملکرد (KPIs) بهطور خاص بر اساس استراتژی تعریف میشوند و سازمانها میتوانند با استفاده از این معیارها، میزان موفقیت خود را در دستیابی به اهداف سنجیده و در صورت نیاز، اصلاحات لازم را انجام دهند.
7- ارتقای رقابتپذیری
سازمانها نیاز دارند که برای رشد و پیشرفت استراتژیهای مناسبی داشته باشند. برنامهریزی استراتژیک به کسبوکارها این امکان را میدهد که از تغییرات بازار و فناوریهای جدید بهرهبرداری کنند و در این رقابت پیروز شوند.
8- پیشبینی ریسکها و فرصتها
برنامهریزی استراتژیک به سازمانها این امکان را میدهد که ریسکها و فرصتهای آینده را شناسایی کنند. این پیشبینیها باعث میشوند سازمانها آمادگی بیشتری برای مقابله با چالشها و استفاده از فرصتها داشته باشند.
استراتژی و برنامهریزی استراتژیک نه تنها به سازمانها کمک میکند که در مسیر درست حرکت کنند، بلکه میتواند بهعنوان ابزار هدایت برای ایجاد رشد پایدار و شفافیت در تصمیمات کلیدی مورد استفاده قرار گیرد.
چگونه سند راهبردی بنویسیم؟
برای نوشتن یک سند راهبردی (Strategic Plan)، باید مراحل مختلفی را طی کنید تا به یک برنامه جامع، قابل اجرا و قابل ارزیابی برسید. در اینجا مراحل گامبهگام و نکات ضروری برای تدوین یک سند راهبردی آورده شده است:
تعریف چشمانداز و رسالت سازمان
چشمانداز: تصویری از آیندهای که سازمان میخواهد به آن برسد. چشمانداز باید الهامبخش، بلندپروازانه و قابل دستیابی باشد.
مثال: “ما میخواهیم پیشروترین شرکت در ارائه خدمات دیجیتال به کسبوکارها در ایران باشیم.”
رسالت: علت وجودی سازمان و دلیل فعالیتهای آن را بیان میکند. رسالت باید با توجه به نیازهای جامعه و بازار نوشته شود.
مثال: “رسالت ما ارائه خدمات مشاورهای با کیفیت برای کمک به رشد کسبوکارهای دیجیتال است.”
تحلیل وضعیت کنونی (SWOT Analysis)
تحلیل وضعیت کنونی شامل ارزیابی محیط داخلی و خارجی سازمان است.
نقاط قوت (Strengths): ویژگیهایی که سازمان را از رقبا متمایز میکند.
نقاط ضعف (Weaknesses): مسائلی که سازمان باید برای بهبود آنها تلاش کند.
فرصتها (Opportunities): عوامل بیرونی که میتوانند به رشد سازمان کمک کنند.
تهدیدات (Threats): چالشها و موانعی که ممکن است بر سازمان تأثیر بگذارند.
این تحلیل کمک میکند تا شما درک دقیقی از موقعیت کنونی سازمان داشته باشید.
تعیین اهداف کلیدی و استراتژیها
اهداف کلیدی (Key Objectives): اهداف بلندمدتی که میخواهید به آنها برسید. این اهداف باید SMART (خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندیشده) باشند.
مثال: “افزایش درآمد از خدمات دیجیتال به 20٪ در سال آینده.”
استراتژیها: راههایی که به شما کمک میکنند تا به این اهداف برسید. استراتژیها باید دقیق، عملیاتی و متناسب با منابع سازمانی باشند.
برنامهریزی عملیاتی و تخصیص منابع
برنامهریزی عملیاتی: برای هر استراتژی، اقدامات مشخصی تدوین کنید که در قالب زمانبندی و مسئولیتها اجرا شوند.
مثال: “تا پایان سه ماه اول سال، تیم فروش باید 10 مشتری جدید جذب کند.” یا “حل چالش های مشتری مداری تا پایان یک ماه برنامه ریزی شود.”
تخصیص منابع: منابع انسانی، مالی و فنی که برای اجرای استراتژیها نیاز است، باید بهطور دقیق تخصیص یابد.
مکانیزمهای نظارت و ارزیابی
شاخصهای عملکردی (KPIs): برای هر هدف و استراتژی، شاخصهای قابل اندازهگیری تعیین کنید که نشان دهند چقدر به اهداف نزدیک شدهاید.
مثال: “افزایش نرخ تبدیل بازدیدکنندگان سایت به مشتریان از 5٪ به 7٪ طی شش ماه.”
نظارت و ارزیابی: باید فرآیندهای نظارتی و ارزیابی برای بررسی پیشرفت مستمر در نظر گرفته شود. این بررسیها باید بهطور دورهای انجام شوند.
مدیریت ریسکها و چالشها
شناسایی ریسکها: ریسکهای احتمالی که میتوانند تأثیر منفی بر اجرای استراتژیها داشته باشند، شناسایی کنید.
مدیریت ریسکها: برنامهریزی کنید که چگونه این ریسکها را کاهش دهید یا برای مواجهه با آنها آماده باشید.
فرهنگ سازمانی و منابع انسانی
فرهنگ سازمانی: تعریف و تقویت فرهنگی که موجب حمایت از استراتژیها و اهداف میشود. این میتواند شامل تقویت ارزشها، رفتارها و انگیزههای کارکنان باشد.
توسعه منابع انسانی: اطمینان حاصل کنید که تیم شما تواناییها و مهارتهای لازم برای اجرای استراتژیها را داشته باشد.
خلاصه و نتیجهگیری
جمعبندی استراتژیها: تمامی استراتژیهای کلیدی و اقدامات عملیاتی را برای دستیابی به اهداف بلندمدت جمعبندی کنید.
آیندهنگری: تأثیرات درازمدت استراتژیها بر کسبوکار را ارزیابی کنید و برنامههایی برای مواجهه با تغییرات احتمالی آماده کنید.
نوشتن یک سند راهبردی باید بهطور شفاف و جامع وضعیت کنونی، اهداف، استراتژیها، منابع و برنامههای عملیاتی را بهطور واضح مشخص کند. این سند باید بهعنوان نقشهراهی برای سازمان عمل کند که در آن تمامی تصمیمات و اقدامات بر اساس اهداف بلندمدت سازمان تدوین و اجرا شود. در آخر، سند راهبردی باید قابل ارزیابی و بهروزرسانی باشد تا سازمان بتواند با تغییرات محیطی و نیازهای جدید خود همگام شود.
مراحل برنامه ریزی استراتژیک
مراحل برنامهریزی استراتژیک یک فرآیند گام به گام است که به سازمانها کمک میکند تا اهداف بلندمدت خود را تعیین کنند و بهترین راهها برای دستیابی به آنها را مشخص کنند. این فرآیند معمولاً شامل مراحل زیر است:
تحلیل وضعیت فعلی (تحلیل محیطی و داخلی)
- تحلیل SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها): این تحلیل به سازمان کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف داخلی خود را شناسایی کند و همچنین فرصتها و تهدیدهای خارجی را مورد بررسی قرار دهد.
- تحلیل محیط خارجی: شامل شناسایی تغییرات در بازار، رقبا، روندهای اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی است.
- تحلیل داخلی: ارزیابی منابع، توانمندیها، فرهنگ سازمانی و فرآیندهای داخلی که به سازمان امکان رقابت در بازار را میدهند.
تعیین چشمانداز و رسالت سازمان
- چشمانداز: تصویری از آینده ایدهآل سازمان و جایی که میخواهد در آینده باشد.
- رسالت: بیان میکند که چرا سازمان وجود دارد و چه اهداف یا مشکلاتی را حل میکند. رسالت باید واضح و الهامبخش باشد.
تعیین اهداف استراتژیک
- اهداف بلندمدت و کوتاهمدت: باید اهداف واضح، مشخص و قابل اندازهگیری تعیین شوند. این اهداف باید با توجه به تحلیلهای انجامشده، قابلیت دسترسی و تطبیق با چشمانداز و رسالت سازمان داشته باشند.
- SMART: اهداف باید خاص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط و زمانبندیشده باشند.
تدوین استراتژیها
- انتخاب استراتژیهای کلیدی: بسته به تحلیلها و اهداف تعیینشده، سازمان باید استراتژیهای مناسب برای دستیابی به اهداف خود انتخاب کند. این استراتژیها ممکن است شامل توسعه بازار، نوآوری محصول، کاهش هزینهها، یا هر استراتژی دیگری باشند که به بهترین نحو به تحقق اهداف کمک میکنند.
- استراتژیهای رقابتی: شامل تعیین نحوه رقابت با دیگر سازمانها در بازار، از طریق مزیتهای رقابتی مانند کیفیت، قیمت و نوآوری.
تدوین برنامه عملیاتی و اجرایی
- برنامههای عملیاتی: در این مرحله، جزئیات برنامههای اجرایی برای دستیابی به استراتژیها و اهداف تعیین میشود. هر استراتژی باید به برنامههای خاصی تقسیم شود که مسئولیتها، منابع مورد نیاز و زمانبندیها را مشخص کند.
- تخصیص منابع: بررسی منابع لازم برای اجرای برنامهها، اعم از منابع مالی، انسانی و فنی.
اجرا و نظارت بر فرآیند
- اجرای استراتژیها: این مرحله شامل پیادهسازی برنامههای عملیاتی است. بهمنظور تضمین موفقیت، باید گامهای اجرایی به دقت انجام شوند.
- نظارت و کنترل: فرآیند نظارت بر اجرا بسیار مهم است. ارزیابی پیشرفتها از طریق شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) انجام میشود.
- انعطافپذیری: در صورت بروز مشکلات یا تغییرات در شرایط محیطی، باید آماده تغییر استراتژیها و برنامهها بود.
ارزیابی و بهبود مستمر
بازخورد و ارزیابی: بعد از اجرای استراتژیها، باید ارزیابی دقیقی از پیشرفتها و نتایج حاصل انجام شود.
اصلاح و بهبود: با توجه به بازخوردها و ارزیابیها، ممکن است نیاز به اصلاح استراتژیها یا برنامهها باشد. این فرآیند باید بهطور مستمر تکرار شود تا سازمان همواره در مسیر بهینه قرار داشته باشد.
فرآیند برنامهریزی استراتژیک یک چرخه مداوم است که از تحلیل وضعیت موجود شروع شده و در انتها به اصلاح و بهبود مستمر میانجامد. هر یک از این مراحل کمک میکند تا سازمانها بتوانند با شفافیت بیشتر، منابع خود را به بهترین شکل مدیریت کرده و به اهداف خود دست یابند.
انواع برنامهریزی استراتژیک و کاربرد آنها
برنامهریزی استراتژیک فرآیندی برای تعیین مسیر آینده سازمان است. بسته به شرایط محیطی، نوع کسبوکار و اهداف، مدلهای مختلفی برای تدوین استراتژی وجود دارد. معتبرترین و کاربردیترین روشهای برنامهریزی استراتژیک عبارتند از:
1- برنامه ریزی استراتژیک کلاسیک
مناسب برای: سازمانهای پایدار با محیط کمنوسان
این روش بر پایه تحلیل SWOT بنا شده و سازمان را ملزم به تعریف مأموریت، چشمانداز و اهداف بلندمدت میکند. پس از مشخص شدن این عناصر، استراتژیهای کلان تدوین و برنامههای اجرایی تنظیم میشوند. این مدل برای سازمانهایی که در محیطهای پایدار فعالیت میکنند مناسب است و نیاز به تغییرات مکرر ندارد. عملکرد در این مدل با شاخصهای کلیدی ارزیابی شده و تغییرات در دورههای مشخص اعمال میشود.
2- برنامه ریزی سناریویی
مناسب برای: کسبوکارهای در حال تغییر، بازارهای ناپایدار
در این روش، سازمان چندین سناریو برای آینده پیشبینی میکند و استراتژیهای متناسب با هر کدام را طراحی میکند. این مدل برای کسبوکارهایی که در محیطهای ناپایدار و غیرقابل پیشبینی فعالیت میکنند مناسب است. تحلیل عوامل بیرونی، بررسی متغیرهای کلیدی و شناسایی فرصتها و تهدیدهای احتمالی در این روش اهمیت بالایی دارد.
3- برنامه ریزی استراتژیک تطبیقی
مناسب برای: سازمانهایی که در محیطهای پویای کسبوکار فعالیت میکنند
این مدل برای سازمانهایی طراحی شده که در محیطهای پویای کسبوکار فعالیت میکنند و نیاز دارند استراتژیهای خود را بهطور مداوم تغییر دهند. در این روش، سازمان با یادگیری از محیط، استراتژیها را اصلاح کرده و بهصورت دورهای برنامههای خود را بهروزرسانی میکند. مهمترین ویژگی این روش، انعطافپذیری و تمرکز بر اجرای تدریجی تغییرات است.
4- برنامه ریزی موقعیتی (بر اساس مسائل جاری)
مناسب برای: سازمانهایی که نیاز به حل مشکلات فوری دارند
در این مدل، برنامهریزی به جای تمرکز بر چشمانداز بلندمدت، به حل مشکلات فوری سازمان اختصاص دارد. کسبوکارهایی که با بحرانها یا چالشهای جدی مواجه هستند، از این روش برای شناسایی نقاط ضعف و ارائه راهحلهای عملی استفاده میکنند. تصمیمگیری در این روش معمولاً سریع انجام میشود و استراتژیها براساس اطلاعات موجود طراحی میشوند.
5- برنامه ریزی بر اساس کارت امتیازی متوازن (BSC)
مناسب برای: سازمانهایی که به دنبال بهبود عملکرد در همه ابعاد هستند
کارت امتیازی متوازن (BSC)، به سازمانها کمک میکند تا استراتژیهای خود را در چهار بُعد کلیدی شامل مالی، مشتریان، فرآیندهای داخلی و یادگیری سازمانی تنظیم کنند. در این مدل، استراتژیها بهگونهای تدوین میشوند که بین عملکرد مالی و سایر جنبههای سازمان تعادل ایجاد شود. استفاده از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) برای ارزیابی موفقیت و کنترل اجرای برنامهها در این روش اهمیت بالایی دارد.
6- برنامه ریزی مبتنی بر ارزشها
مناسب برای: سازمانهایی با فرهنگ سازمانی قوی
این روش برای سازمانهایی مناسب است که هویت و فرهنگ سازمانی قوی دارند و استراتژیهای خود را براساس ارزشهای اصلیشان تنظیم میکنند. در این مدل، کلیه تصمیمات و برنامههای استراتژیک بهگونهای طراحی میشوند که با اصول و ارزشهای سازمان هماهنگ باشند. جذب و حفظ کارکنان و مشتریان همسو با ارزشهای سازمان، از مزایای این مدل است.
7- برنامه ریزی استراتژیک چابک
مناسب برای: استارتاپها و سازمانهایی با سرعت رشد بالا
این مدل برای استارتاپها و سازمانهایی که در محیطهای پرتغییر فعالیت میکنند مناسب است. در این روش، استراتژیها بهطور مستمر بازبینی و اصلاح میشوند و تغییرات بر اساس بازخوردهای بازار اعمال میشوند. سرعت عمل، نوآوری و اجرای فازبندیشده استراتژیها از مهمترین ویژگیهای این روش است که به سازمان کمک میکند تا با تحولات سریع بازار سازگار شود.
نکته مهم: انتخاب روش مناسب بستگی به شرایط کسبوکار، سطح پیچیدگی بازار و میزان انعطافپذیری سازمان دارد. روشهای ترکیبی نیز میتوانند عملکرد بهتری ایجاد کنند.
ابزارها و رویکردهای برنامهریزی استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک یکی از مهمترین فرآیندهای مدیریتی در سازمانها است که به تعیین مسیر آینده، تدوین استراتژیها و تخصیص منابع میپردازد. برای اجرای این فرآیند، ابزارها و رویکردهای متنوعی وجود دارند که میتوانند به سازمانها در تحلیل وضعیت، تعیین اهداف و اتخاذ تصمیمهای بهینه کمک کنند. در ادامه، مهمترین ابزارها و مدلهای برنامهریزی استراتژیک بررسی میشوند:
1- تحلیل SWOT (Strengths, Weaknesses, Opportunities, Threats)
تحلیل SWOT یکی از پرکاربردترین ابزارهای استراتژیک است که به سازمانها در شناخت محیط داخلی و خارجی کمک میکند. این تحلیل شامل چهار بخش اصلی است:
- نقاط قوت (Strengths): ویژگیها و قابلیتهای منحصربهفرد که سازمان را از رقبا متمایز میکند.
- نقاط ضعف (Weaknesses): محدودیتها و کمبودهایی که سازمان باید برطرف کند.
- فرصتها (Opportunities): عوامل محیطی که سازمان میتواند از آنها برای رشد و توسعه بهره ببرد.
- تهدیدات (Threats): موانع و چالشهایی که میتوانند رشد سازمان را محدود کنند.
این تحلیل به مدیران کمک میکند تا استراتژیهایی برای بهینهسازی نقاط قوت، رفع نقاط ضعف، بهرهگیری از فرصتها و کاهش تأثیر تهدیدات تدوین کنند.
2- مدل پنج نیروی رقابتی پورتر (Porter’s Five Forces)
این مدل که توسط مایکل پورتر ارائه شده است، برای تحلیل ساختار صنعت و میزان رقابت در آن به کار میرود. این مدل شامل پنج نیروی اصلی است:
- تهدید ورود رقبای جدید: میزان دشواری ورود شرکتهای جدید به بازار.
- تهدید محصولات جایگزین: احتمال جایگزین شدن محصولات یا خدمات موجود با گزینههای دیگر.
- قدرت چانهزنی تأمینکنندگان: تأثیر تأمینکنندگان در تعیین قیمت و شرایط عرضه.
- قدرت چانهزنی مشتریان: توانایی مشتریان در فشار بر سازمان برای کاهش قیمت یا بهبود کیفیت.
- شدت رقابت در صنعت: میزان رقابت میان بازیگران موجود در بازار.
این مدل به شرکتها کمک میکند تا استراتژیهای رقابتی بهینهای را برای کسب برتری در بازار تدوین کنند.
3- تحلیل PESTEL (Political, Economic, Social, Technological, Environmental, Legal)
مدل PESTEL به بررسی عوامل کلان محیطی میپردازد که میتوانند بر سازمان تأثیرگذار باشند:
- سیاسی (Political): قوانین، سیاستهای دولتی و ثبات سیاسی.
- اقتصادی (Economic): نرخ رشد اقتصادی، تورم، نرخ ارز و هزینههای کسبوکار.
- اجتماعی (Social): تغییرات فرهنگی، الگوهای مصرف و رفتار مشتریان.
- فناوری (Technological): نوآوریهای فناوری و تأثیر آن بر کسبوکار.
- محیطی (Environmental): قوانین زیستمحیطی، تغییرات اقلیمی و پایداری.
- حقوقی (Legal): قوانین کار، مالیات، حقوق مالکیت فکری و مقررات صنعت.
تحلیل PESTEL به سازمانها کمک میکند تا روندهای محیطی را پیشبینی کرده و استراتژیهای مناسب را اتخاذ کنند.
4- ماتریس BCG (Boston Consulting Group Matrix)
ماتریس BCG برای تحلیل موقعیت واحدهای کسبوکار بر اساس رشد بازار و سهم بازار طراحی شده است. این ماتریس شامل چهار دسته است:
- ستارهها (Stars): محصولاتی با رشد بالا و سهم بازار قوی که نیاز به سرمایهگذاری دارند.
- گاوهای شیرده (Cash Cows): محصولاتی با سهم بازار بالا و رشد کم که سودآوری بالایی دارند.
- علامت سؤال (Question Marks): محصولاتی با رشد بالا اما سهم بازار کم که نیاز به تصمیمگیری دقیق برای سرمایهگذاری دارند.
- سگها (Dogs): محصولاتی با رشد و سهم بازار پایین که معمولاً کمسود هستند.
این مدل به شرکتها در تصمیمگیری درباره سرمایهگذاری و تخصیص منابع کمک میکند.
5- مدل منابعمحور (Resource-Based View – RBV)
این رویکرد بر منابع و قابلیتهای داخلی سازمان تمرکز دارد و مزیت رقابتی پایدار را در داشتن منابعی با ویژگیهای VRIO میداند:
- ارزشمند (Valuable)
- کمیاب (Rare)
- تقلیدناپذیر (Inimitable)
- قابل سازماندهی (Organized)
سازمانهایی که دارای منابعی با این ویژگیها هستند، میتوانند مزیت رقابتی پایدار کسب کنند.
6- ماتریس انسوف (Ansoff Matrix)
این مدل چهار استراتژی برای رشد سازمان ارائه میدهد:
- نفوذ در بازار (Market Penetration): افزایش سهم بازار با فروش بیشتر محصولات فعلی.
- توسعه بازار (Market Development): ورود به بازارهای جدید با محصولات موجود.
- توسعه محصول (Product Development): ارائه محصولات جدید در بازارهای فعلی.
- تنوع (Diversification): ورود به بازارهای جدید با محصولات جدید.
این ماتریس به سازمانها کمک میکند تا مسیرهای رشد مناسب را شناسایی کنند.
7- استراتژی اقیانوس آبی (Blue Ocean Strategy)
این مدل که توسط چان کیم و رنه مابورنیا توسعه داده شده است، بر ایجاد بازارهای جدید با رقابت کم تأکید دارد. دو ابزار اصلی این مدل عبارتند از:
- نقشه استراتژی (Strategy Canvas): تحلیل وضعیت رقابتی و شناسایی فرصتهای جدید.
- چهارچوب اقدام (Four Actions Framework – ERRC):
- حذف (Eliminate): حذف عوامل غیرضروری در صنعت.
- کاهش (Reduce): کاهش عناصری که کمتر اهمیت دارند.
- افزایش (Raise): بهبود ویژگیهای ارزشمند برای مشتریان.
- ایجاد (Create): ارائه عناصر جدید برای خلق بازار جدید.
این استراتژی سازمانها را از رقابت شدید دور کرده و زمینهساز نوآوری میشود. مطالعه کتاب استراتژی اقیانوس آبی، در این رابطه پیشنهاد میشود.
ابزارها و رویکردهای برنامهریزی استراتژیک، سازمانها را قادر میسازند تا تحلیل دقیقی از محیط داخلی و خارجی خود داشته باشند، استراتژیهای رقابتی مناسبی تدوین کنند و منابع خود را بهینه تخصیص دهند. انتخاب ابزار مناسب بسته به نوع کسبوکار، بازار هدف و چالشهای موجود میتواند متفاوت باشد
ابزارها و رویکردهای برنامهریزی استراتژیک متنوعی وجود دارند که هرکدام به سازمانها کمک میکنند تا وضعیت خود را در بازار و محیط داخلی تحلیل کرده و استراتژیهای مؤثری تدوین کنند. بسته به نوع کسبوکار، منابع موجود و اهداف سازمان، انتخاب ابزار مناسب میتواند تفاوت زیادی در موفقیت برنامهریزی استراتژیک ایجاد کند.
تقابل برنامه ریزی استراتژیک با تفکر استراتژیک
برنامهریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک دو مفهوم مرتبط با استراتژی هستند، اما تفاوتهای اساسی در نحوه استفاده و کاربرد آنها وجود دارد. در اینجا تفاوتهای کلیدی این دو رویکرد را بررسی میکنیم:
برنامهریزی استراتژیک یک فرآیند ساختاری و سیستماتیک است که در آن سازمانها اهداف بلندمدت خود را تعیین کرده، استراتژیهایی برای دستیابی به آن اهداف تدوین میکنند و سپس برنامههای اجرایی برای پیادهسازی آن استراتژیها را ایجاد میکنند. این فرآیند شامل تحلیل وضعیت فعلی، تعیین اهداف، تدوین استراتژیها و برنامههای عملیاتی است.
اما در تعریف تفکر استراتژیک داریم که این اصل به معنای داشتن نگرش و توانایی تحلیل و تصمیمگیری در مورد مسائل پیچیده و بلندمدت با در نظر گرفتن عوامل مختلف است. این رویکرد بیشتر به مهارتها و تواناییهای فردی مدیران و رهبران سازمانها مربوط میشود و به آنها کمک میکند تا دیدی جامع و کلی نسبت به محیط و آینده داشته باشند. تفاوتهای کلیدی این دو در موارد زیر است:
در تمرکز:
برنامهریزی استراتژیک: تمرکز دارد بر تدوین استراتژیهای عملیاتی و برنامههایی که برای دستیابی به اهداف مشخص در بلندمدت باید انجام شوند.
تفکر استراتژیک: تمرکز دارد بر تحلیل مستمر و تفکر بلندمدت و اینکه چگونه میتوان با پیشبینی تغییرات و چالشها، سازمان را به سمت موفقیت هدایت کرد.
در رویکرد و اجرا:
برنامهریزی استراتژیک: رویکردی ساختاری و مراحلمحور دارد که در آن تحلیل، تدوین استراتژیها، برنامهها و تخصیص منابع بهصورت رسمی و سیستماتیک انجام میشود.
تفکر استراتژیک: رویکردی انعطافپذیر، باز و تطبیقی دارد که به مدیران این امکان را میدهد تا بهطور مداوم و در شرایط مختلف، گزینههای استراتژیک جدیدی را بررسی و انتخاب کنند.
در زمانبندی:
برنامهریزی استراتژیک: معمولاً برای دورههای بلندمدت (مثلاً 3 تا 5 سال یا بیشتر) تدوین میشود.
تفکر استراتژیک: یک رویکرد مستمر است که میتواند در لحظات مختلف و بهطور مداوم انجام شود.
در مستندات:
برنامهریزی استراتژیک: معمولاً به صورت مستند و رسمی تهیه میشود.
تفکر استراتژیک: بیشتر در ذهنیت و فرآیندهای ذهنی مدیران و رهبران شکل میگیرد و ممکن است بهطور رسمی مستندسازی نشود.
برنامهریزی استراتژیک برای ایجاد نقشه راه و پیادهسازی استراتژیها ضروری است. این فرآیند به سازمان کمک میکند تا تمرکز داشته باشد و منابع خود را به بهترین نحو تخصیص دهد. تفکر استراتژیک برای مدیران ضروری است زیرا آنها را قادر میسازد که به مسائل با دید بلندمدت نگاه کنند، تغییرات را پیشبینی کنند و تصمیمات خلاقانهای بگیرند که موجب رشد و توسعه سازمان شود. در حالی که برنامهریزی استراتژیک به دنبال ایجاد یک چارچوب مشخص برای دستیابی به اهداف است، تفکر استراتژیک به مدیران این امکان را میدهد که با تحلیلهای عمیق و پیشبینی آینده، تصمیمات درستتری بگیرند. هر دو این موارد مکمل یکدیگر هستند و برای موفقیت سازمانها در دنیای پیچیده و متغیر امروز ضروری هستند.
این مطلب برای چه اشخاصی توصیه میشود؟
مدیران ارشد که به دنبال تدوین استراتژیهای بلندمدت برای سازمانها یا کسبوکارها هستند.
مشاوران استراتژیک که به کسبوکارها کمک میکنند تا برنامههای راهبردی خود رو بنویسند و پیادهسازی کنند.
مدیران منابع انسانی که نیاز دارند استراتژیهایی برای بهبود عملکرد یا توسعه منابع انسانی سازمان خود بنویسند.
کارآفرینان و استارتاپها که به دنبال تدوین یک سند راهبردی برای رشد و توسعه کسبوکار خود هستند.
تحلیلگران و برنامهریزان کسبوکار که میخواهند به شرکتها کمک کنند تا اهداف بلندمدت خود را شناسایی کرده و آنها را در یک سند رسمی تدوین کنند.
مدیران پروژهها که برای مدیریت پروژههای بزرگ نیاز دارند استراتژیهایی برای پیشبرد کار بنویسند. مرتبط است با “وظایف کارشناس و مدیر CRM چیست؟”
سوالات متداول (FAQ) درباره سند راهبردی
سند راهبردی چیست و چه کاربردی دارد؟
سند راهبردی یک برنامه جامع و ساختارمند است که مسیر کلی یک سازمان یا کسبوکار را مشخص میکند. این سند شامل چشمانداز، رسالت، تحلیل وضعیت، اهداف کلیدی، استراتژیها و برنامههای عملیاتی برای دستیابی به اهداف تعیینشده است.
چگونه یک سند راهبردی بنویسیم؟
برای نگارش یک سند راهبردی، مراحل زیر را دنبال کنید:
تعریف چشمانداز و رسالت (تعیین جهت کلی سازمان)
تحلیل محیط داخلی و خارجی (مانند تحلیل SWOT)
تعیین اهداف کلیدی (اهداف کوتاهمدت و بلندمدت)
تدوین استراتژیها و اقدامات اجرایی
برنامهریزی عملیاتی و تخصیص منابع
تعیین شاخصهای عملکردی و نظارت بر پیشرفت
ابزارهای برنامهریزی استراتژیک کدامند؟
برای تدوین سند راهبردی، از ابزارهای زیر استفاده میشود:
تحلیل SWOT (بررسی نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها)
ماتریس BCG (تحلیل موقعیت محصولات یا خدمات در بازار)
مدل پنج نیروی رقابتی پورتر (تحلیل رقبا و فضای صنعت)
تحلیل PESTEL (بررسی عوامل کلان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فناوری)
نقشه راه استراتژیک (تعیین مراحل اجرای استراتژی)
چه تفاوتی بین سند راهبردی و نقشه راه وجود دارد؟
سند راهبردی شامل اهداف، استراتژیها و برنامههای کلان سازمان است.
نقشه راه یک ابزار عملیاتی است که مراحل اجرایی، زمانبندی و مسئولیتها را مشخص میکند.
نمونه یک سند راهبردی چگونه است؟
یک نمونه سند راهبردی شامل بخشهای زیر است:
چشمانداز و مأموریت سازمان
تحلیل وضعیت (SWOT، PESTEL و…)
اهداف کلیدی و شاخصهای عملکردی (KPIs)
استراتژیها و اقدامات اجرایی
تخصیص منابع و بودجهبندی
برنامه عملیاتی و گانت چارت اجرایی
مکانیزم نظارت و ارزیابی عملکرد
نمونه سند راهبردی منابع انسانی شامل چه بخشهایی است؟
چشمانداز منابع انسانی
تحلیل SWOT منابع انسانی
استراتژیهای جذب و نگهداشت نیروی کار
برنامههای توسعه و آموزش کارکنان
سیاستهای انگیزشی و پاداشها
شاخصهای عملکردی منابع انسانی
چگونه یک سند راهبردی منابع انسانی بنویسیم؟
مشخص کردن مأموریت و چشمانداز منابع انسانی
تحلیل نقاط قوت و ضعف نیروی انسانی سازمان
طراحی استراتژیهای جذب، نگهداشت و توسعه کارکنان
برنامهریزی آموزشی و مسیرهای رشد شغلی
ایجاد یک سیستم ارزیابی عملکرد منظم
چه شرکتهایی نمونههای موفقی از سند راهبردی دارند؟
شرکتهای بزرگی مانند گلرنگ، اسنپ، دیجیکالا و ایرانسل دارای سندهای راهبردی مدون هستند. این شرکتها از برنامههای استراتژیک برای رشد بازار، توسعه برند، بهینهسازی منابع انسانی و نوآوری استفاده کردهاند.
چگونه میتوان یک سند راهبردی کارآمد داشت؟
- انعطافپذیری در تدوین استراتژیها
- تعریف اهداف مشخص و قابل اندازهگیری
- در نظر گرفتن نیازهای ذینفعان
- استفاده از دادهها و تحلیلهای دقیق
- بازنگری و بهروزرسانی منظم سند
چگونه میتوان اجرای سند راهبردی را تضمین کرد؟
- تعیین مسئولیتها و وظایف مشخص
- استفاده از شاخصهای عملکردی (KPIs)
- پایش و ارزیابی مداوم پیشرفت کار
- بهروزرسانی و اصلاح استراتژیها در صورت نیاز
چگونه برنامه استراتژی شرکت را بنویسیم؟
برای نوشتن برنامه استراتژی شرکت:
- بیانیه مأموریت و چشمانداز: مشخص کنید که شرکت چه اهدافی دارد و به کجا میخواهد برسد.
- تحلیل وضعیت: از SWOT (نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدها) برای بررسی جایگاه شرکت استفاده کنید.
- تعیین اهداف کلیدی: اهداف SMART (مشخص، قابل اندازهگیری، دستیافتنی، مرتبط و زمانبندیشده) را تعریف کنید.
- استراتژیها و اقدامات: روشهای عملیاتی برای دستیابی به اهداف را مشخص کنید.
- منابع و تخصیص بودجه: منابع انسانی، مالی و تکنولوژیکی را برای اجرای استراتژی برنامهریزی کنید.
- سیستم ارزیابی و بهبود: شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) را تعیین کنید و بهطور مداوم عملکرد را ارزیابی و اصلاح کنید.
ساده و شفاف بنویسید و قابلیت اجرا را در نظر بگیرید.