CRM

استراتژی برند (Branding Strategy) چیست؟ + تمپلیت آماده

اگر شما مدیر یک سازمان هستید یا به دنبال رشد و قدرت گرفتن برند خود در بازار رقابتی

فهرست محتوا

اگر شما مدیر یک سازمان هستید یا به دنبال رشد و قدرت گرفتن برند خود در بازار رقابتی هستید، این سند جامع از اصول استراتژی برند، برای شماست. با مطالعه این برگ از مجله کسب و کار پارس ویتایگر، نه‌تنها درک عمیقی از اصول و استراتژی برندینگ پیدا خواهید کرد، بلکه ابزارهایی به دست خواهید آورد که به‌طور مستقیم به رشد برند شما کمک می‌کنند.

استراتژی برندینگ یک نقشه‌راه دقیق و بدون خطاست که می‌تواند برند شما را از وضعیت فعلی به جایگاهی برجسته و غیرقابل رقابت برساند. اگر به دنبال تمایز در بازار و ایجاد یک برند پایدار و شناخته‌شده هستید، وقت آن رسیده که این مسیر را با دقت و هوشمندی طی کنید و در ساده ترین و جامع ترین حالت بیاموزید که:

“استراتژی برندینگ به‌معنای برنامه‌ریزی دقیق و هدفمند برای ایجاد، تقویت و متمایز کردن هویت برند در بازار است. این استراتژی باید با تحلیل نیازهای مخاطب، پیام‌های مشخص و انتخاب کانال‌های مناسب، برند را در ذهن مشتریان ماندگار کند.”

نوشتن استراتژی را جدی بگیرید!

استراتژی، آن چیزی نیست که در جلسات طولانی روی تخته‌های وایت‌برد کشیده شود و بعد از مدتی خاک بخورد. استراتژی یعنی مسیری که سازمان را از «وضعیت موجود» به «وضعیت مطلوب» می‌رساند. پس اگر درست اجرا نشود، تنها یک مشت شعار خواهد بود.

یک سازمان بدون استراتژی مثل کشتی‌ای است که روی آب رها شده و هر موجی آن را به سویی می‌برد. در مقابل، سازمان‌های هوشمند با طراحی استراتژی، نه‌تنها مسیر خود را مشخص می‌کنند، بلکه رقبایشان را هم مجبور می‌کنند در زمین طراحی‌شده توسط آن‌ها بازی کنند.

آیا تمایل دارید بصورت رایگان از نرم افزار CRM استفاده نمایید؟ استفاده از نرم افزار CRM بصورت رایگان

استراتژی یعنی طراحی آینده. اما آینده‌ای که با برنامه‌ریزی و تصمیم‌های درست ساخته شود، نه آینده‌ای که با امید و آرزو گره خورده باشد. سازمانی که استراتژی ندارد، منتظر شانس است و در دنیای کسب‌وکار، شانس برای بازندگان است! برای برندینگ هم داستان دقیقا همین است مدیران حرفه‌ای استراتژی برندینگ نمی‌نویسند؛ استراتژی برند را زندگی می‌کنند.

استراتژی برندینگ یعنی چه؟

استراتژی برندینگ، برنامه‌ای حساب‌شده برای ساخت، تثبیت و توسعه‌ی یک برند در بازار است. این برنامه مشخص می‌کند که برند شما چگونه درک شود، چه پیامی بدهد، چگونه دیده شود و در انتها، چطور در ذهن مشتریان حک شود. استراتژی برند، نقشه‌ی جنگی برای تصاحب ذهن بازار است. برند، چیزی فراتر از یک نام یا لوگوست. برند یعنی ذهنیتی که وقتی نام کسب‌وکار شما مطرح می‌شود، در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد؛ اما این ذهنیت اتفاقی ساخته نمی‌شود؛ پشت آن، یک نقشه‌ی جنگی دقیق نهفته است. به این نقشه می‌گویند استراتژی برندینگ.

اجزای یک استراتژی برندینگ

  • جایگاه‌یابی (Positioning): شما کجای بازار ایستاده‌اید؟ چه تفاوتی با دیگران دارید؟ اگر برند شما نباشد، چه چیزی در دنیا تغییر می‌کند؟
  • هویت برند (Brand Identity): رنگ‌ها، لوگو، فونت، شعار و حتی نحوه‌ی ارتباط شما باید یکپارچه باشد تا وقتی کسی برندتان را می‌بیند، فوراً شناسایی‌اش کند.
  • لحن و پیام برند (Brand Messaging): کلماتی که استفاده می‌کنید، احساسی که در مخاطب ایجاد می‌کنید و ارزشی که انتقال می‌دهید، تعیین‌کننده‌ی تصویری است که از برند شما در ذهن‌ها شکل می‌گیرد.
  • تجربه‌ی مشتری (Customer Experience): برند شما فقط چیزی نیست که می‌گویید؛ چیزی است که مشتری تجربه می‌کند. هر تماس، هر ایمیل، هر محصول و هر ارتباطی که مشتری با شما دارد، بخشی از برند شماست.
  • استراتژی محتوا و ارتباطات: برند قوی، فقط حضور ندارد؛ صدا دارد. این صدا باید در شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات، ایمیل‌ها و تمام نقاط تماس با مشتری، یکپارچه و هدفمند باشد.
    برندینگ، یک بازی طولانی‌مدت است.

ساختن برند، یک پروژه‌ی کوتاه‌مدت نیست. این مسیر، نیاز به صبر، استمرار و تعهد دارد. اما اگر درست انجام شود، نتیجه‌اش چیزی است که هیچ رقابتی نمی‌تواند از شما بگیرد: جایگاه یکتای شما در ذهن مشتری.

اما چرا استراتژی برند حیاتی است؟

چون بازار، میدان نبرد ذهن‌هاست. در جهانی که هزاران پیام تبلیغاتی هر روز به سمت مخاطب شلیک می‌شود، بدون یک استراتژی برندینگ، شما فقط یکی از صدها صدا هستید که در همهمه‌ی بازار گم می‌شود. چون قیمت، همیشه برنده‌ی بازی نیست؛ اگر برندی درست ساخته شود، مشتریان به خاطر ارزش و تجربه‌ی منحصربه‌فرد آن هزینه می‌کنند، نه به خاطر ارزان‌تر بودن محصول یا خدمات. چون اعتماد، ساخته می‌شود، نه ادعا؛ برند قوی، به مرور اعتماد می‌سازد و این اعتماد، دیوار دفاعی شما در برابر نوسانات بازار و رقباست.

برند بدون استراتژی، چیزی جز مجموعه‌ای از اقدامات پراکنده نیست. یک روز تخفیف، روز دیگر تبلیغ، گاهی محتوای انگیزشی، گاهی کمپین فروش! نتیجه؟ مشتری سردرگم، سازمان بی‌هدف و هزینه‌های بازاریابی که به جای نتیجه، دود می‌شود. استراتژی برند این تکه‌های پراکنده را تبدیل به یک تصویر شفاف و قدرتمند می‌کند.

وقت آن رسیده است تا کسب و کارتان را متحول کنید. دانلود رایگان کتاب 103 مزیت نرم افزار CRM در کسب و کار

همه مشتریان، مشتری شما نیستند! کسب‌وکارهایی که بدون استراتژی، فقط برای “فروش بیشتر” تلاش می‌کنند، در آخر هیچ سهمی از بازار ندارند. برند قوی، بازار هدفش را می‌شناسد، ارزش پیشنهادی مشخص دارد و به‌جای جلب “همه”، روی “مخاطب درست” تمرکز می‌کند.

در دنیایی که مشتریان هزاران گزینه دارند، فقط آن‌هایی انتخاب می‌شوند که “قابل اعتماد” به نظر برسند. استراتژی برند، همان چیزی است که این اعتماد را می‌سازد. وقتی برندتان در همه کانال‌ها، پیام، لحن و تصویر یکسانی داشته باشد، مخاطب احساس ثبات و اطمینان می‌کند.

بدون برندینگ، تنها راه رقابت، کاهش قیمت است؛ مسیری که به فرسایش سود و نابودی کسب‌وکار منتهی می‌شود. اما برند قوی، ارزش ایجاد می‌کند. مردم برای “احساس”، “تجربه” و “هویتی” که برند منتقل می‌کند، هزینه می‌کنند، نه فقط برای محصول.

اگر کسب‌وکارتان هر روز به تبلیغات سنگین نیاز دارد، یعنی برندتان نتوانسته ارتباط عمیقی ایجاد کند. برندی که در ذهن مشتری جا بگیرد، نه‌تنها مشتریان را نگه می‌دارد، بلکه آن‌ها را به سفیرانی تبدیل می‌کند که دیگران را به سمت شما می‌آورند.

پس استراتژی برند یک گزینه نیست؛ یک الزام است. اگر هنوز تدوینش نکرده‌اید، همین حالا به‌دنبال راه‌حلی باشید. چون یا برندتان در ذهن مشتری حک می‌شود، یا در هیاهوی رقبا محو خواهید شد.

انواع استراتژی‌های برندینگ

برندینگ فقط یک اسم و لوگو نیست؛ میدان جنگی است که در آن یا به سلطنت می‌رسی یا در هیاهوی رقبا محو می‌شوی. استراتژی برندینگ یعنی تعیین مسیر سلطنت، یعنی انتخاب تاکتیک‌هایی که برند را نه‌فقط در ذهن مخاطب، بلکه در ناخودآگاه او حک کند. اما چطور؟ اینجا، انواع استراتژی‌های برندینگ را به زبان یک جنگجوی بازار بررسی می‌کنیم:

1- برندینگ محصولی (Product Branding)

تاج‌گذاری را برای یک ستاره انجام دهید. اگر محصولت قهرمان داستان است، این استراتژی مخصوص توست. کوکاکولا، نوتلا، ردبول، همه یک چیز را به کمال رسانده‌اند: هویت دادن به محصول. این یعنی هر بار که مشتری به آن دسته از محصولات فکر می‌کند، برند تو را ببیند، نه فقط یک کالای عمومی.

2- برندینگ شرکتی (Corporate Branding)

با این نوع از استراتژی های برندینگ، امپراتوری بساز، نه یک قلعه! گاهی باید برندت را فراتر از محصولات ببری؛ باید یک DNA مشخص برای کل سازمان بسازی. اپل را نگاه کن؛ مهم نیست آیفون، مک‌بوک یا ایرپاد باشد، حس یکپارچه‌ای در ذهن مشتری ایجاد کرده که فقط با نام “اپل” گره خورده است.

3- برندینگ شخصی (Personal Branding)

پادشاه، خودت باش! این استراتژی برای کسانی است که خودشان برند هستند؛ از کارآفرینان و سیاست‌مداران گرفته تا اینفلوئنسرها. اگر مردم با نام تو، تخصص و اعتبار را تداعی کنند، یعنی برندینگ شخصی موفقی داری. نمونه‌اش ایلان ماسک، که برندش فراتر از شرکت‌هایش پیش رفته است.

4- برندینگ تجربی (Experiential Branding)

لمسِ برند، نه دیدن آن را شروع کنید. اینجا پای احساسات وسط است. برند باید تجربه‌ای منحصر‌به‌فرد بسازد که مشتری فقط با لمس آن به یاد برند بیفتد. تجربه‌ای که ممکن است در فضای فروشگاهی، خدمات پس از فروش یا حتی در کمپین‌های تبلیغاتی اتفاق بیفتد. تجربه‌ای که در ذهن حک شود، مثل حس ورود به یک شعبه اپل.

5- برندینگ فرهنگی (Cultural Branding)

برندینگ فرهنگی جاییست که ارزش‌ها حکومت می‌کنند. در این مدل، برند نه‌فقط یک محصول، بلکه یک نماد فرهنگی می‌شود. مثلا نایکی، صرفا کفش ورزشی نمی‌فروشد؛ بلکه نماینده‌ی یک فرهنگ است: شور، تلاش، عبور از مرزها. اگر برند بتواند بخشی از فرهنگ و ارزش‌های جامعه شود، نفوذی عمیق‌تر از هر تبلیغی خواهد داشت.

6- برندینگ دیجیتال (Digital Branding)

تسخیر ذهن‌ها در دنیای صفر و یک توسط برندینگ دیجیتال اتفاق می‌افتد. وقتی همه‌چیز آنلاین است، برندینگ هم باید در این فضا رخ دهد. هویت دیجیتال برند در وب‌سایت، شبکه‌های اجتماعی، محتوای آنلاین و حتی نحوه تعامل با مشتری شکل می‌گیرد. برندهایی که این میدان را به‌درستی مدیریت کنند، جریان‌های بازار را به نفع خودشان تغییر می‌دهند.

7- برندینگ اشتراکی (Co-Branding)

ائتلاف قدرت‌ها را جدی بگیرید. گاهی دو برند با اتحاد، چیزی خلق می‌کنند که از مجموع ارزش‌هایشان قوی‌تر است. مثل همکاری گوگل و نایک برای توسعه کفش‌های هوشمند، یا کوکاکولا و مک‌دونالد که سال‌هاست همدیگر را تقویت می‌کنند. این استراتژی، اگر درست اجرا شود، سهم بازار را به طرز عجیبی افزایش می‌دهد.

8- برندینگ احساسی (Emotional Branding)

همه خریدها منطقی نیستند؛ بسیاری از تصمیم‌ها احساسی گرفته می‌شوند. برندهایی که روی احساسات بازی می‌کنند، در عمق ذهن مشتری نفوذ دارند. دیزنی فقط کارتون نمی‌سازد، بلکه نوستالژی و احساسات را می‌فروشد. برندهایی که بتوانند این سطح از ارتباط را بسازند، دیگر نیازی به رقابت ندارند؛ چون مشتریان، بی‌چون‌وچرا همراهشان خواهند بود.

9- برندینگ لوکس (Luxury Branding)

این استراتژی، بر پایه‌ی کم‌یاب بودن و خاص بودن بنا شده است. رولکس، لامبورگینی، شنل… این برندها، چیزی فراتر از محصول ارائه می‌دهند؛ آن‌ها سبک زندگی و موقعیت اجتماعی را می‌فروشند. در این مدل، کمبود و انحصار، بخشی از ارزش برند است.

10- برندینگ سبز (Green Branding)

وقتی زمین هم مشتری تو می‌شود! دنیا به سمت پایداری حرکت می‌کند و برندهایی که روی مسئولیت اجتماعی و زیست‌محیطی سرمایه‌گذاری می‌کنند، در چشم مشتری‌ها ارزش بیشتری خواهند داشت. تسلا، پاتاگونیا و بسیاری از برندهای دیگر با استفاده از این استراتژی، نه‌فقط فروش، بلکه وفاداری مشتریان را به‌دست آورده‌اند.

هر استراتژی، یک مسیر است. اما انتخاب مسیر درست بستگی به برند، محصول، بازار و البته جسارت شما دارد.

عناصر سازنده استراتژی برند

استراتژی برند مثل یه نقشه راه است برای اینکه برند شما در بازار گم نشود. این استراتژی چیزی فراتر از شعارهای تبلیغاتی یا طراحی لوگو است. وقتی صحبت از استراتژی برند میشود، باید به چند عنصر کلیدی توجه کرد که هر کدوم به‌تنهایی اهمیت زیادی دارند و در کنار هم، قدرت تهاجمی برای برند می‌سازند.

  • هویت برند (Brand Identity): هویت برند یعنی تمام اون چیزهایی که برند شما رو می‌سازن و بهش روح میدن. از لوگو و رنگ‌ها گرفته تا لحن و صداش در تعامل با مشتری‌ها. برند باید شخصیت داشته باشه، یه ویژگی که مشتری‌ها بتونن باهاش ارتباط برقرار کنن. این هویت باید واضح و ثابت باشه تا هیچ‌وقت از ذهن مشتری پاک نشه.
  • موقعیت‌یابی برند (Brand Positioning): موقعیت‌یابی برند یعنی اینکه شما دقیقا کجا می‌خواهید در ذهن مخاطب قرار بگیرید. اینجا جای رقابت سخت است و شما باید برای خودتون یه جایگاه منحصر به فرد بسازید که حتی در شلوغ‌ترین بازار هم قابل شناسایی باشه. اینجاست که باید نقاط تمایز خودتون رو پیدا کنید و به شکلی دقیق اون‌ها رو به مخاطب نشون بدید.
  • وعده برند (Brand Promise): این وعده مثل یه قرار داد از پیش‌نوشته شده است که برند به مشتری میده. یه نوع تعهد که هر بار با مشتری در ارتباطید باید اون رو برآورده کنید. اگر برند نتونه وعده‌ای که داده رو عملی کنه، اعتماد از دست میره و این مهم‌ترین آسیب به استراتژی برند است.
  • تجربه برند (Brand Experience): تجربه برند از همه‌چیز مهم‌تره، چون اون چیزی هست که مشتری‌ها در تعاملات واقعی با برند شما تجربه می‌کنن. از لحظه‌ای که یه مشتری وارد وب‌سایت شما میشه یا با تیم پشتیبانی شما تماس می‌گیره، تا زمانی که محصول شما رو استفاده می‌کنه، هر لحظه از این تجربه باید اون احساسی رو منتقل کنه که شما قصد دارید در ذهن و دل مشتری بمونه.
  • اعتبار برند (Brand Credibility): اگه برند شما اعتبار نداشته باشه، هیچ استراتژی‌ای به درد نمی‌خوره. اعتبار یعنی عملکرد مداوم و ثابت شما در طی زمان. این فقط به کیفیت محصول مربوط نمی‌شود بلکه به نحوه تعامل شما با مشتری، پاسخگویی به شکایات و صداقت در بازاریابی هم برمی‌گرده. برندی که اعتبار نداشته باشه، مثل یک پادشاه بدون ارتش می‌مونه.
  • داستان برند (Brand Story): هیچ برندی بدون داستان قوی نمی‌تونه به اون سطح از محبوبیت و تاثیرگذاری برسه. داستان برند باید جذاب و پرمعنا باشه، باید روایت کننده‌ای باشه که مخاطب رو با خودش همراه کنه. این داستان باید در تمام جنبه‌های ارتباطی برند انعکاس پیدا کنه و یهپارچگی در همه پیام‌ها ایجاد کنه.
  • ارتباط برند با جامعه (Brand Community): برند باید بتونه با جامعه‌ای از مشتریان و طرفداران خود ارتباط برقرار کنه. این ارتباط فراتر از یک خرید ساده است و به ایجاد یک گروه از افراد که برند شما رو بخشی از هویت خودشون می‌بینند، می‌انجامد. این گروه می‌تواند از طریق فضای آنلاین یا حتی تجمعات و رویدادهای مختلف شکل بگیره.

مراحل تدوین استراتژی برندینگ موفق

استراتژی برندینگ، مثل ساختن یک قلمرو از دل سنگ‌های بی‌جان است. اگر از همان ابتدا اصول و شاکله درستی نداشته باشید، هرچه تلاش کنید، قلعه‌ فرو می‌ریزد. اما اگر به خوبی این مراحل را بشناسید و طبق آنها عمل کنید، می‌توانید نه تنها در بازار خود را متمایز کنید، بلکه در ذهن و قلب مشتریان خود حک شوید.

1- تحلیل و شناسایی موقعیت فعلی برند

اولین قدم برای هر استراتژی برندینگ، پیدا کردن نقطه شروع است. قبل از هر چیزی باید به آینه نگاه کنی. وضعیت برند خود را تحلیل کن؛ نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهایت را بررسی کن. بازار هدف و رقبا را شبیه یک میدان جنگ ببین که قبل از هر نبردی باید بدانید در کجا ایستاده‌اید.

2- تعیین هدف‌ها و ماموریت برند

بدون هدف، مثل قایق بی‌سکان در دریای طوفانی خواهی بود. باید هدف‌هایی دقیق، مشخص و قابل اندازه‌گیری داشته باشی. برندت چه رسالت و ماموریتی دارد؟ قرار است چه تاثیری در دنیای اطراف خود بگذاری؟ این هدف‌ها باید نه تنها به مشتریان، بلکه به خودت هم معنا بدهند. باید شجاعانه وارد میدان رقابت شوی و نشان بدهی که قرار است چه کار خارق‌العاده‌ای انجام دهی.

3- شخصیت‌سازی برند

هر برند باید یک شخصیت منحصر به فرد داشته باشد. برندت باید یک شخصیت انسانی و قابل لمس داشته باشد که مشتری بتواند با آن ارتباط برقرار کند. این شخصیت باید به اندازه‌ای قدرتمند باشد که وقتی کسی نام برندت را می‌شنود، به یاد احساس، تجربه یا ارزشی خاص بیفتد. باید طوری عمل کنی که حتی بدون دیدن لوگو، مشتری بداند که این برند متعلق به توست.

4- تعیین جایگاه برند

در این مرحله، باید کاملاً مشخص کنی که برندت در کجا قرار دارد و چه تصویری در ذهن مشتریان شکل خواهد گرفت. برندت باید در بازار از رقبا تمایز پیدا کند. این تمایز باید به‌طور واضح در پیام‌های تبلیغاتی، ویژگی‌های محصول یا خدمت و حتی در طراحی ظاهری برندت نمایان باشد. حتی اگر در بازاری پر از رقبا وارد شوی، باید چیزی ویژه برای ارائه داشته باشی که تنها مختص برند تو باشد.

5- ساختار و طراحی بصری برند

الان نوبت به شکل دادن به ساختار برند می‌رسد. این شامل طراحی لوگو، انتخاب رنگ‌ها، فونت‌ها و تمام عناصر بصری است که هویت برند را تعریف می‌کنند. رنگ‌ها و طراحی باید به‌گونه‌ای باشند که به سرعت در ذهن مخاطب نقش ببندند و هر بار که به آن‌ها برخورد می‌کند، احساس خاصی را به او منتقل کنند.

6- پیام برند

حالا باید پیام برند خود را طراحی کنی؛ پیامی که به‌وضوح ارزش‌ها، ماموریت و ویژگی‌های برندت را به مخاطب منتقل کند. این پیام باید هم‌راستا با شخصیت برند باشد و مشتری باید به راحتی آن را درک کند. برند تو باید در هر پیامی که ارسال می‌کند، متمایز و جذاب باشد؛ به‌طوری که هر کلمه‌ای که از دهان برندت خارج می‌شود، همان اثری را بگذارد که قرار است بگذارد.

7- انتقال استراتژی به تمام نقاط تماس با مشتری

تمام این استراتژی‌ها باید در تمامی نقاط تماس با مشتری به نمایش درآید. این یعنی هر جایی که مشتری با برند تو روبه‌رو می‌شود – از وب‌سایت تا بسته‌بندی و تبلیغات – باید همان پیام و هویت یکپارچه را ببیند. باید تجربه‌ای یکپارچه و همگام با استراتژی برندینگ را در تمام جنبه‌های ارتباطی ایجاد کنی.

8- مشتری‌مداری و بهبود مستمر

برندینگ موفق هیچ‌گاه پایان نمی‌یابد. باید در طول زمان مشتریانت را در اولویت قرار دهی، به نظرات آنها گوش کنی و استراتژی برندینگ خود را بر اساس بازخوردها و تغییرات بازار تطبیق دهی. برندسازی، یک سفر پیوسته است و هیچ‌گاه نباید فکر کنی که به مقصد رسیده‌ای.

طراحی و تدوین استراتژی برندینگ را از چه زمانی آغاز کنیم؟

زمانی برای آغاز طراحی و تدوین استراتژی برندینگ وجود ندارد. برندسازی یک پروسه مداوم است که باید در هر لحظه از عمر برند در حال تکامل باشد. از اولین روزهای شکل‌گیری ایده‌ یا محصول، باید نگاه جدی به برندینگ داشته باشیم. این یعنی نه فقط پس از موفقیت، بلکه در همان روزهای اولیه، زمانی که هنوز مخاطب به محصول شما شناخت کافی ندارد، باید استراتژی برندینگ پایه‌ریزی شود.

اما داستان واقعی از آنجا شروع می‌شود که برند خود را به عنوان یک موجود زنده و در حال حرکت در نظر بگیریم. یک برند، نیاز به استراتژی‌های واضح، جهت‌دار و پویا دارد که همراه با تغییرات بازار، نیازهای مشتری و تحولات رقابتی هم‌گام شود. هیچ زمانی بهتر از الان برای شروع طراحی استراتژی برندینگ وجود ندارد. برندینگ باید از همان روزهای نخستین با چشم‌اندازی بلندمدت آغاز شود و با قدرت به مسیر خودش ادامه دهد. زمانی برای “آغاز” وجود ندارد، فقط باید شروع کرد.

چطور استراتژی برندینگ موفقی داشته باشیم؟

استراتژی برندینگ موفق، همونطور که یک لشکر رو برای نبرد آماده می‌کنی، نیاز به یک نقشه‌ی جنگ دقیق، هدف‌های شفاف و منابع بهینه داره. اگر هدف فقط دیده شدن باشه، اصلاً نمی‌تونی به یک برند قدرتمند تبدیل بشی. باید اول دقیقاً بدونی که چه پیامی می‌خوای منتقل کنی، این پیام باید با ماهیت برندت منطبق باشه و به طور مؤثر در ذهن مخاطب بنشینه.

شناخت هدف‌گذاری: هیچ وقت بدون درک دقیق از بازار و مخاطب شروع نکن. نه مشتری‌ها رو دست کم بگیر و نه اونقدر متوهم بشو که فکر کنی همه‌چیز تحت کنترل توست. شناخت دقیق نیازها و خواسته‌های مخاطب هدف اولین قدمه.

تعریف هویت برند: این که برند شما چی هست، چرا شکل گرفته و چه ارزشی به مخاطب می‌ده رو باید مشخص کنی. برند باید شخصیت خاص خودش رو داشته باشه، نه یه کپی بی‌روح از برندهای دیگه.

یکپارچگی پیام‌ها: پیام برند باید هم در ارتباطات آنلاین و هم آفلاین یکسان باشه. هیچ وقت در مواجهه با مخاطب مختلف، رویای برند رو تغییر نده. این یکپارچگی، ستون فقرات استراتژی برندینگ شماست.

تمایز از رقبا: تنها برندهایی برنده‌اند که بتونن هویت خودشونو از رقبا جدا کنن. به جای این که صرفاً در تلاش برای پیشی گرفتن از رقبا باشی، سعی کن به یک مفهوم جدید و منحصر به فرد فکر کنی.

پیگیری و اصلاح مداوم: حتی بهترین استراتژی برندینگ هم نیاز به نظارت و اصلاح داره. بازار و نیازهای مشتری همیشه در حال تغییرند. باید آماده باشی که همیشه به روز باشی و در مسیر رشد برندت ثابت قدم بمونی.

برندینگ موفق تنها در صورتی به دست میاد که به اصولش ایمان داشته باشی و همیشه باهوش‌تر از رقبا عمل کنی. یک برند واقعی نه فقط در ذهن مردم بلکه در قلبشون جایی پیدا می‌کنه.

نکاتی برای شروع استراتژی برندینگ

برای شروع یک استراتژی برندینگ به هیچ وجه نباید ساده‌انگاری کرد؛ به جای آن باید با دقت و هوشمندی، هر قدم را محکم برداشت. برندینگ، ترکیب هنر و علم است و وقتی به درستی انجام شود، می‌تواند در بازار شگفتی خلق کند. برای این‌که برندتان از همان ابتدا به‌طور مؤثر در ذهن مخاطب ثبت شود، باید چهار اصل کلیدی را رعایت کنید:

1. شفافیت هویتی: برندتان باید به‌طور واضح و بدون ابهام، مشخص کند که چه چیزی هست و چه چیزی نیست. این به معنای داشتن یک شخصیت برند قوی است که نه فقط در تبلیغات، بلکه در تمام روابط و تجربیات مشتریان قابل لمس باشد. تمام پیام‌ها باید یکپارچه و همسو با هویت برند باشند؛ چیزی نباید شما را به اشتباه بیندازد.

2. شناخت مخاطب هدف: قبل از هر اقدام، باید مخاطب هدف خود را شناسایی کنید. به این معنا که دقیقاً می‌خواهید با چه گروهی ارتباط برقرار کنید. آیا مخاطبان شما نسل Z هستند که به دنبال تجربیات دیجیتال منحصر به فرد می‌گردند؟ یا نسل‌های قبلی که به برندهای معتبر و سنتی وفادارترند؟ شناخت دقیق نیازها و ترجیحات مخاطب به شما این قدرت را می‌دهد که پیام خود را به شکلی مؤثرتر و تأثیرگذارتر منتقل کنید.

3. تجربه برند متمایز: برند شما باید یک تجربه منحصربه‌فرد ایجاد کند که مخاطب به‌راحتی آن را از دیگر رقبا تشخیص دهد. تجربه برند، نه فقط در تبلیغات، بلکه در تمامی نقاط تماس با مشتری (از وب‌سایت گرفته تا خدمات پس از فروش) باید یکپارچه و جلب توجه‌کننده باشد. به هیچ‌وجه نباید فقط بر تبلیغات و ظاهر برند تمرکز کنید؛ باید در عمل هم همان وعده‌ها را به مشتری ارائه دهید.

4. قدرت داستان‌سرایی: داستان برند باید به نحوی باشد که هر کسی که آن را می‌شنود، بلافاصله جذب شود و خواسته باشد جزئیات بیشتری بداند. این داستان باید نمایانگر تاریخچه، مأموریت و ارزش‌های برند باشد؛ چیزی که مخاطب بتواند با آن هم‌ذات‌پنداری کند. باید داستانی بسازید که مخاطب شما را به یاد بیاورد، حتی وقتی شما در میدان نباشید.

5. استقامت و انعطاف‌پذیری: برندینگ یک پروسه است و نباید توقع داشته باشید که فقط با یک یا دو حرکت بزرگ، برند شما تبدیل به یک نماد جهانی شود. در عین حال، باید برای تغییرات و تحولات بازار آماده باشید و استراتژی خود را متناسب با نیازها و تغییرات مشتریان به‌روز کنید.

استراتژی برندینگ شما باید به‌گونه‌ای باشد که نه تنها در بازار بلکه در ذهن و قلب مشتریان جای خود را باز کند. یک برند موفق همیشه به‌عنوان یک مرجع معتبر و قابل اعتماد شناخته می‌شود و این چیزی نیست که به‌راحتی به‌دست بیاید، بلکه نیازمند کار پیوسته، استقامت و دقت در تمام جزئیات است.

سند استراتژی برند

سند استراتژی برند، یک برنامه جامع و دقیق است که هدف آن تعیین جایگاه، ارزش‌ها، اهداف و مسیر برند در بازار است. این سند باید تمامی جنبه‌های برند را پوشش دهد و نحوه ارتباط برند با مشتریان، رقبا و بازار را به‌طور کامل مشخص کند. هدف اصلی از ایجاد این سند، ساختن یک هویت منسجم، شفاف و متمایز برای برند است که موجب موفقیت بلندمدت و افزایش وفاداری مشتریان می‌شود.

ساختار سند استراتژی برند

  1. معرفی برند: شرح کلی برند، تاریخچه و چشم‌انداز آن
  2. ماموریت برند: هدف و رسالت برند
  3. اهداف برند: اهداف کوتاه‌مدت و بلندمدت برند
  4. تحلیل SWOT: شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای برند
  5. تحلیل رقبا: بررسی جایگاه برند در مقایسه با رقبا و شناسایی فرصت‌ها برای تمایز
  6. تحلیل مشتریان هدف: شناسایی دقیق مخاطبان هدف از نظر نیازها، رفتارها و ویژگی‌ها
  7. بیان ارزش‌های اصلی برند که تعیین‌کننده رفتار برند در تعامل با مشتریان و بازار است (مثل صداقت، نوآوری، کیفیت، پایداری)
  8. اصول و ویژگی‌هایی که برند قصد دارد در هر تعامل خود با مشتری حفظ کند.
  9. شخصیت برند: ویژگی‌هایی که برند شما باید در ذهن مخاطب به نمایش بگذارد (مانند معتبر، مدرن، خلاق، متعهد).
  10. بیانیه جایگاه‌یابی برند: اینکه برند شما در ذهن مخاطب چطور باید دیده شود و چه ارزش منحصر به فردی ارائه می‌دهد.
  11. هویت بصری برند: لوگو، رنگ‌ها، فونت‌ها و سایر جنبه‌های بصری که به برند کمک می‌کنند متمایز شود.
  12. پیام‌های کلیدی برند: چه پیامی قرار است به مشتریان انتقال داده شود؟
  13. کانال‌های ارتباطی: رسانه‌ها و پلتفرم‌هایی که برند از آن‌ها برای برقراری ارتباط با مخاطبان استفاده خواهد کرد.
  14. روش‌های تبلیغاتی و ترویج: تبلیغات دیجیتال، روابط عمومی، ایمیل مارکتینگ و سایر روش‌های جذب مشتری.
  15. تعامل با برند: نحوه ارائه خدمات و محصول به مشتریان به‌طور مؤثر و مناسب با هویت برند.
  16. پشتیبانی مشتری: فرآیندهای پشتیبانی و خدمات پس از فروش برای تقویت وفاداری مشتریان.
  17. نظرسنجی و بازخورد: روش‌های جمع‌آوری نظرات مشتریان و بهبود مداوم تجربه مشتری.
  18. بازاریابی و تبلیغات: چطور می‌خواهید برند را معرفی کنید و در بازار شناخته‌شده‌تر سازید؟
  19. همکاری‌ها و مشارکت‌ها: همکاری با برندهای دیگر یا اینفلوئنسرها برای تقویت حضور برند.
  20. توسعه محصول: آیا برند قصد دارد محصولات جدیدی ارائه دهد یا بازارهای جدیدی را هدف قرار دهد؟
  21. شاخص‌های عملکرد کلیدی (KPIs): برای ارزیابی موفقیت استراتژی برند (مثل شناخت برند، رشد بازار، رضایت مشتری و وفاداری).
  22. بازبینی و اصلاح: فرآیندهای بررسی و به‌روزرسانی استراتژی برند در دوره‌های زمانی معین.

چرا سند استراتژی برند ضروری است؟

سند استراتژی برند برای هر سازمانی که قصد دارد برند خود را متمایز و پایدار نگه دارد، حیاتی است. این سند به تیم‌ها کمک می‌کند تا با یک رویکرد یکپارچه و هدفمند به پیش بروند و از پراکندگی و اشتباهات احتمالی جلوگیری کنند. همچنین این سند موجب می‌شود که برند در بازار به‌طور واضح و هدفمند شناخته شده و ارتباطش با مشتریان مستحکم‌تر گردد.

همواره به یاد داشته باشید که سند استراتژی برند، نقشه‌راه برند است که نشان‌دهنده مسیر حرکت برند از وضعیت فعلی به جایگاهی برجسته در بازار است. این سند، هویت برند را به‌طور واضح و دقیق تعریف می‌کند و به تیم‌های بازاریابی، فروش و مدیریت کمک می‌کند تا به اهداف استراتژیک برند دست یابند.

نمونه استراتژی برند

همانطور که بیان شد؛ استراتژی برند، نقشه‌ای است که مسیر هویت، ارزش‌ها و جایگاه یک برند را در بازار تعیین می‌کند. این استراتژی شامل تصمیم‌گیری‌های کلیدی درباره نحوه ارتباط با مشتریان، تمایز از رقبا و ایجاد تجربه‌ای منحصربه‌فرد برای مخاطبان است. در ادامه، نمونه‌ای از استراتژی برند برای یک شرکت تولیدکننده لوازم الکترونیکی مصرفی ارائه می‌شود:

1- مأموریت و چشم‌انداز برند

  • مأموریت: ارائه محصولات الکترونیکی با کیفیت بالا که زندگی روزمره مشتریان را ساده‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌کند.
  • چشم‌انداز: تبدیل‌شدن به برندی پیشرو در نوآوری و اعتماد در حوزه لوازم الکترونیکی مصرفی در سطح جهانی.

2- ارزش‌های اصلی برند

  • نوآوری: پیشتازی در ارائه فناوری‌های جدید و کارآمد.
  • کیفیت: تضمین بالاترین استانداردها در طراحی و تولید محصولات.
  • مشتری‌مداری: تمرکز بر نیازها و خواسته‌های مشتریان در تمامی مراحل.
  • پایداری: تعهد به حفظ محیط زیست و استفاده بهینه از منابع.

3- تحلیل بازار و رقبا

  • بازار هدف: مصرف‌کنندگانی که به دنبال محصولات الکترونیکی با کیفیت و نوآورانه هستند.
  • رقبا: شرکت‌های مطرحی مانند سامسونگ، سونی و ال‌جی.
  • مزیت رقابتی: ترکیب طراحی منحصربه‌فرد، فناوری پیشرفته و خدمات پس از فروش ممتاز.

4- جایگاه‌یابی برند

برندی که با ارائه محصولات الکترونیکی با طراحی شیک، عملکرد برتر و قیمت مناسب، تجربه‌ای متفاوت و لذت‌بخش را برای مشتریان فراهم می‌کند.

5- شخصیت برند

  • مدرن و پیشرو: همواره در خط مقدم فناوری.
  • قابل اعتماد و حرفه‌ای: تأکید بر کیفیت و دوام محصولات.
  • دوست‌داشتنی و در دسترس: ارتباط صمیمی و پاسخگو با مشتریان.

6- عناصر هویتی برند

  • لوگو: ترکیبی از اشکال هندسی ساده با رنگ‌های آبی و نقره‌ای که حس مدرنیته و اعتماد را القا می‌کند.
  • شعار: “زندگی را هوشمندانه تجربه کن.”
  • پالت رنگی: آبی، نقره‌ای و سفید.
  • فونت: ساده و خوانا با حروفی مدرن.

7- استراتژی ارتباطات و بازاریابی

  • تبلیغات دیجیتال: استفاده از شبکه‌های اجتماعی، تبلیغات گوگل و همکاری با اینفلوئنسرها.
  • رویدادها و نمایشگاه‌ها: حضور فعال در نمایشگاه‌های فناوری و برگزاری رویدادهای معرفی محصول.
  • محتوای آموزشی: تولید وبلاگ، ویدئوهای آموزشی و وبینارها برای افزایش آگاهی مشتریان.

8- تجربه مشتری

  • خدمات پس از فروش: ارائه گارانتی معتبر، مراکز خدماتی گسترده و پشتیبانی ۲۴ ساعته.
  • رابط کاربری محصولات: طراحی ساده و کاربرپسند برای سهولت استفاده.
  • برنامه‌های وفاداری: تخفیفات ویژه، امتیازدهی و جوایز برای مشتریان دائمی.

9- کانال‌های توزیع

  • فروشگاه‌های فیزیکی: تأسیس فروشگاه‌های اختصاصی در مراکز تجاری مهم.
  • فروش آنلاین: راه‌اندازی وب‌سایت فروشگاهی و همکاری با پلتفرم‌های تجارت الکترونیک.
  • نمایندگی‌ها و توزیع‌کنندگان: گسترش شبکه نمایندگی‌ها در شهرها و کشورهای مختلف.

10- ارزیابی و بهبود مستمر

  • نظرسنجی از مشتریان: جمع‌آوری بازخوردها برای بهبود محصولات و خدمات.
  • تحلیل داده‌ها: استفاده از ابزارهای تحلیل برای بررسی رفتار مشتریان و روندهای بازار.
  • نوآوری مداوم: سرمایه‌گذاری در تحقیق و توسعه برای ارائه محصولات جدید و بهبود یافته.

این استراتژی برند با تمرکز بر نیازهای مشتریان، تمایز از رقبا و ایجاد هویتی منحصربه‌فرد، به شرکت کمک می‌کند تا در بازار رقابتی لوازم الکترونیکی مصرفی موفق عمل کند.

تمپلیت استراتژی برند

این تمپلیت را برای برند خود شخصی‌سازی کنید و در هر بخش، اطلاعات مربوط به برند خود را جایگزین کنید:

1 مأموریت و چشم‌انداز برند مأموریت: [برند شما چه مشکلی را حل می‌کند و چرا وجود دارد؟]
چشم‌انداز: [برند شما در آینده چه جایگاهی خواهد داشت؟]
2 ارزش‌های اصلی برند [ارزش ۱]: [توضیح کوتاه]
[ارزش ۲]: [توضیح کوتاه]
[ارزش ۳]: [توضیح کوتاه]
3 تحلیل بازار و رقبا بازار هدف: [مشتریان ایده‌آل شما چه کسانی هستند؟]
رقبا: [برندهای مشابه که در همین بازار فعالیت دارند]
مزیت رقابتی: [چرا مشتریان باید برند شما را انتخاب کنند؟]
4 جایگاه‌یابی برند بیانیه جایگاه‌یابی: [برند شما چه تفاوتی با رقبا دارد؟]
5 شخصیت برند [ویژگی ۱]: [مثلاً: جسور، نوآور، لوکس، صمیمی، حرفه‌ای]
[ویژگی ۲]:
[ویژگی ۳]:
6 هویت بصری برند لوگو: [توضیح درباره طراحی لوگو و پیام آن]
شعار: [“شعار برند شما”]
رنگ‌های اصلی: [رنگ‌های کلیدی برند]
فونت و تایپوگرافی: [نوع فونت‌هایی که در برند استفاده می‌شود]
7 استراتژی ارتباطات و بازاریابی محتوا: [وبلاگ، ویدئو، اینفوگرافیک، کتاب الکترونیکی]
تبلیغات: [دیجیتال مارکتینگ، تبلیغات محیطی، ایمیل مارکتینگ]
روابط عمومی: [همکاری با رسانه‌ها، اینفلوئنسرها، رویدادها]
8 تجربه مشتری خدمات پس از فروش: [پشتیبانی، گارانتی، ارتباط با مشتری]
رابط کاربری محصولات: [چگونه تجربه مشتری را بهینه می‌کنید؟]
برنامه‌های وفاداری: [تخفیف‌ها، امتیازدهی، جوایز]
9 کانال‌های توزیع و فروش فروشگاه‌های فیزیکی: [در صورت وجود]
فروش آنلاین: [وب‌سایت، پلتفرم‌های فروشگاهی]
توزیع‌کنندگان و نمایندگان: [همکاری با سایر شرکت‌ها]
10 سنجش و بهبود مستمر نظرسنجی از مشتریان
تحلیل داده‌ها و بهبود فرآیندها
سرمایه‌گذاری در نوآوری

مدیریت برند و استراتژی برندینگ

مدیریت برند و استراتژی برندینگ دو ارکان اساسی هستند که برای موفقیت هر برند باید به‌طور هم‌زمان و هماهنگ عمل کنند. این دو مفهومی هستند که به هیچ‌وجه نمی‌توانند جدا از هم وجود داشته باشند، زیرا یکی به دیگری اتکا دارد. در این شرایط رقابتی، برندهایی که بدون استراتژی برندینگ دقیق و مدیریت برند مؤثر حرکت می‌کنند، در انتها محکوم به شکست هستند.

مدیریت برند به مدیریت روزانه تمامی جنبه‌های برند اشاره دارد. این یعنی شما باید لحظه‌به‌لحظه بر روندهایی که می‌توانند بر اعتبار برند تأثیر بگذارند، نظارت داشته باشید. تمام جزئیات، از طراحی برند گرفته تا نحوه تعامل برند با مشتریان، باید هماهنگ و با دقت اجرا شوند. مدیریت برند یعنی کنترل مداوم، بازنگری مستمر و برخورد با مشکلات به محض ظهور. اگر در این مرحله غفلت کنید، ممکن است برندتان در دل بازار به فراموشی سپرده شود. مدیریت برند از نادیده گرفتن هیچ‌یک از جزئیات برند و تجربه مشتری اجتناب می‌کند و در عین حال توانایی تغییر و به‌روزرسانی استراتژی‌های برند را در لحظات حساس دارد.

در سوی دیگر، استراتژی برندینگ به طراحی نقشه‌راه برای رشد و تقویت برند در بلندمدت اشاره دارد. این استراتژی باید دقیقاً نشان دهد که برند شما چگونه قرار است در ذهن مخاطب متمایز شود، چه ارزش‌هایی را ارائه دهد و در کدام موقعیت در بازار قرار گیرد. بدون استراتژی برندینگ مشخص، هیچ برندی نمی‌تواند جایی در بازار پیدا کند و حتی اگر محصول یا خدمات عالی هم داشته باشد، برای مشتریان قابل تشخیص نخواهد بود. استراتژی برندینگ دقیقاً شفاف می‌کند که برند شما در آینده چه جایگاهی خواهد داشت و به کدام جهت حرکت خواهد کرد.

در واقع، استراتژی برندینگ و مدیریت برند باید در هم‌افزایی عمل کنند. استراتژی برندینگ به برند شما نقشه‌راه می‌دهد، اما مدیریت برند به شما این امکان را می‌دهد که این نقشه‌راه را در میدان عمل پیاده‌سازی کنید. هرکدام بدون دیگری نه‌تنها کارآمد نخواهند بود، بلکه ممکن است حتی برند شما را از مسیر اصلی‌اش منحرف کنند.

اگر برند شما به دنبال موفقیت و ثبات در یک بازار رقابتی است، باید این دو بخش را با هم یکپارچه کنید و در یک مسیر استوار حرکت کنید. هیچ‌یک از این دو بدون دیگری قادر به پیشبرد برند نیستند. برندهایی که این فرآیند را به درستی مدیریت می‌کنند، در بلندمدت می‌توانند در بازار حرفی برای گفتن داشته باشند.

چرا برندینگ باعث تقویت وفاداری مشتری می شود؟

استراتژی مشتری محوری

استراتژی مشتری محوری

کسب و کارهایی که برندینگ را با یک نرم افزار CRM ترکیب کرده اند سه خصوصیت مشترک دارند:

  • این کسب و کار در مورد خدمات یا محصولات خود پیشنهاداتی ارائه می دهد تا مشتریان کاملا متوجه برتری و تفاوت وی نسبت به سایر رقبا شوند.
  • هر آنچه کسب و کار از طریق تبلیغات و آگهی ها وعده داده است همواره از طریق اقدام به موقع کارمندان اجرا می شود.
  • ارزش ها و وعده های برندینگ به طور منظم و مداوم با کارمندان به عنوان بخشی از فرهنگ رایج کسب و کار و با مشتریان به عنوان جزئی از روند عملیاتی استاندارد و دیدگاه بلند مدت کسب و کار مبادله می شود.

نکته مهم: ترکیب یک استراتژی برندینگ با مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) روشیست که مالکان کسب و کارهای کوچک می توانند از آن برای دستیابی همزمان به اهداف هر دو موضوع استفاده کنند. پس از اعمال این ترکیب، CRM که برای کاهش هزینه ها و افزایش سودآوری از طریق افزایش وفاداری مشتری به شما کمک می کرد اکنون دیگر از اهداف برندینگ جهت ایجاد یک تصویر عمومی خوب و افزایش آگاهی در مورد کسب و کار و محصولات شما  نیز کاملا پشتیبانی می کند. ترکیب CRM با برندینگ می تواند مزایای فوق را به نحو احسنت پوشش دهد.

دیگران در پارس ویتایگر خوانده اند: افزایش سرنخ فروش آنلاین با بررسی مزایای رقابتی

یک دیدگاه ترکیبی

استراتژی برندینگ CRM ، تمرکز این حیطه را از توجه به عوامل آگاهی دهنده به سمت توجه به تجربه کلی مشتری منتقل کرده است. کسب و کارها با در نظر گرفتن تجربه کلی مشتری می توانند فرصت های بیشتری جهت تعامل بیشتر مشتری با سازمان و محصول ایجاد کنند. درست است که آگهی و سایر اقدامات تبلیغاتی کارآمد برای استراتژی برندینگ مفید و کاربردی می باشند، اما فروشندگان کسب و کار های کوچکی که از یک دیدگاه ترکیبی استفاده می کنند، می توانند جهت کاهش تجارب منفی مشتری – مانند اتمام موجودی کالا یا  وجود کارمندانی که به درستی آموزش ندیده اند- معیارها را با هم ترکیب نمایند، زیرا تجارب منفی مشتری به اعتبار یک برند آسیب می رساند.

هدایت درک مشتری توسط CRM

CRM

CRM

 CRM جزئی ضروری در ایجاد یک برند موفق است. به عنوان مثال، جهت افزایش شناخت و تقویت ارزش برند با هر تماس مشتری، استراتژی CRM در یک مرکز تلفن نا امیدی مشتریانی که باید مدت زیادی در انتظار بمانند یا مراحل زیاد و پیچیده ای را برای شروع مکالمه انجام دهند، را در نظر می گیرد. در این روش، به جای اینکه یک کسب  و کار به مشتریان اجازه دهد که برداشت های شخصی خود را داشته باشند یا شانس پردازش افکار مشتریان را برای آنان افزایش دهد، از یک استراتژی برندینگ CRM برای هدایت نحوه تفکر و برداشت های مشتریان استفاده می کند.

ترکیب انتظارات کارمندان

ترکیب برندینگ با یک استراتژی CRM به یک کسب و کار این امکان را می دهد تا انتظارات کارمندان را با دیدگاه CRM و اهداف بلند مدت ترکیب کند. بر آورده کردن انتظارات بدیهی هر کارمند در مورد آنچه نیاز دارد تا تضمین کند مشتری با احساس رضایت سازمان را ترک می کند، نه تنها سودآوری بلند مدت را افزایش می دهد بلکه مشتری وفادار را اغلب از حالت حامی به مدافع کسب و کار تبدیل می کند. به این منظور، ارزش نام تجاری مانند نوآوری، کیفیت و تخصص که منعکس کننده ارزش های مشتری می باشند، تشکیل دهنده مبنایی برای تعریف انتظارات کارکنان می باشند. به علاوه، کارکنان تا حدی می توانند شخصاٌ به اهمیت آنچه موجب ایجاد یک تجربه خوب برای مشتری می شود، پی ببرند.

برای مشاهده دموی نرم افزار crm پارس ویتایگر کلیک کنید.

همین حالا بصورت کاملا رایگان، نرم افزار CRM را آزمایش کنید: استفاده از نرم افزار CRM بصورت رایگان

ثبت دیدگاه