فهرست محتوا
شاخص های کلیدی عملکرد فروش (KPI فروش) یکی از انواع آمار و داده هاییست که مدیران فروش موفق برای مدیریت بهتر نیروهای فروش و البته موفقیت کلی واحد فروش در نظر می گیرند. به عنوان یک مدیر ممکن است شما با داده های زیادی رو به رو شوید اما حقیقتا کدام داده ها برای شما اهمیت بالاتری دارند؟ اگر هنوز با KPI آشنایی ندارید، حتما قبل از مطالعه این مقاله، مطلب KPI چیست را مطالعه کنید.
در این برگ از مجله کسب و کار پارس ویتایگر، شما با شاخص های کلیدی فروش و نحوه محاسبه هر کدام آشنا می شوید. در انتها نیز یک فایل اکسل به عنوان راهنمای جامع دارید که با دانلود و جایگذاری اعداد می توانید به آمار جالبی در مورد تیم فروشتان دست پیدا کنید. برای آگاهی از انواع KPI برای تیم فروش، همراه پارس ویتایگر بمانید.
KPI مخفف چیست؟
KPI مخفف عبارت Key Performance Indicator است که به معنی شاخص کلیدی عملکرد است. KPI یک معیار عددی است که نشان میدهد یک فرد، تیم یا سازمان چقدر در دستیابی به اهداف مشخصشده موفق بوده است. این شاخصها در بخشهای مختلف مانند فروش، بازاریابی، منابع انسانی و خدمات مشتریان برای ارزیابی عملکرد و بهبود استراتژیها استفاده میشوند.
شاخص کلیدی عملکرد (KPI) فروش چیست؟
شاخص کلیدی عملکرد (KPI) فروش معیارهای عددی و مشخصی هستند که میزان موفقیت تیم فروش را در دستیابی به اهداف تعیینشده اندازهگیری میکنند. این شاخصها برای ارزیابی عملکرد عادلانه و موثر، به مدیران فروش کمک میکنند تا عملکرد فروش را پایش، تحلیل و بهینهسازی کنند. بقای یک شرکت در گرو KPIهای فروش است.
چرا شاخص های کلیدی عملکرد فروش اهمیت دارند؟
شاخص های کلیدی به صورت کلی برای تخمین عملکرد یک کسب و کار، یک دپارتمان یا یک شخص نسبت به یک هدف مشخص است.
آیا تمایل دارید بصورت رایگان از نرم افزار CRM استفاده نمایید؟ استفاده از نرم افزار CRM بصورت رایگان
ایده آل ترین حالت نظارت برای یک مدیر فروش، تمرکز بر جریان جزییات مهم است.قطعا این نظارت بر جزییات تنها چالش مدیران فروش نیست، اما یکی از دشوارترین و بزرگ ترین آنهاست. در این صورت می توانید به جای بررسی همه چیز فقط مهمترین داده ها را در کوتاهترین زمان ممکن تجزیه و تحلیل کنید.
رمز استفاده موفق از شاخص های کلیدی فروش تشخیص مناسب ترین شاخص ها بسته به صنعت، کسب و کار و هدف شماست. انتخاب شاخص های اشتباه، می تواند هزینه گزافی برای سازمان شما به همراه داشته باشد.
نمونه KPI فروش حرفهای
برای دریافت فایل اکسل رایگان محاسبه KPIهای فروش با فرمول های از پیش تعیین شده تنها با جایگذاری اعداد، فرم زیر را پر کنید:
چگونه KPIهای مناسب را برای فروش انتخاب کنیم؟
انتخاب شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) در فروش، یکی از مهمترین تصمیماتی است که میتواند رشد کسبوکار، بهینهسازی فرآیندها و افزایش درآمد را تضمین کند. اما مشکل اینجاست که بسیاری از مدیران، شاخصهای نامرتبط یا غیرقابل اندازهگیری را انتخاب میکنند و در نهایت نمیتوانند عملکرد واقعی تیم فروش را تحلیل کنند. در این راهنما، به شما توضیح میدهم که چطور KPIهای مناسب را بر اساس اهداف، مدل کسبوکار و فرآیند فروش خودتان انتخاب کنید.
1- هدف اصلی کسبوکار خود را مشخص کنید
قبل از انتخاب هر KPI، باید بدانید هدف کلیدی کسبوکار شما چیست. KPIها ابزارهایی برای اندازهگیری میزان موفقیت در دستیابی به این هدفها هستند. نمونه اهداف متداول در فروش:
- افزایش درآمد (Revenue Growth)
- بهبود نرخ تبدیل سرنخها به مشتری (Lead Conversion Rate)
- کاهش چرخه فروش (Sales Cycle Length)
- افزایش حفظ مشتریان و خریدهای مجدد (نرخ حفظ مشتری (CRR))
مثلا، اگر هدف اصلی شما افزایش فروش به مشتریان فعلی است، باید روی KPIهایی مانند درصد مشتریان بازگشتی (Repeat Customer Rate) و میانگین ارزش هر خرید (Average Order Value) تمرکز کنید.
2- مدل فروش خود را در نظر بگیرید
KPI های مناسب برای هر کسبوکار متفاوت هستند. مدل فروش شما تعیین میکند که کدام شاخصها بیشترین تأثیر را بر نتایج کسبوکار شما دارند. مثلا اگر شما در حوزه فروش سازمانی (B2B) فعالیت دارید، باید روی KPIهایی تمرکز کنید که به تعامل با تصمیمگیرندگان و نهایی کردن قراردادها مربوط هستند.
3- قابلیت اندازهگیری و دسترسی به دادهها را بررسی کنید
یک KPI خوب باید قابل اندازهگیری و ردیابی باشد. بسیاری از شرکتها KPIهایی را انتخاب میکنند که یا دادهای برای اندازهگیری آنها ندارند، یا نحوه سنجش آنها مشخص نیست. چک لیست برای انتخاب یک KPI مناسب موردهای زیر هستند:
- آیا دادههای مورد نیاز برای اندازهگیری این KPI در سیستمهای شما (مانند CRM) موجود است؟
- آیا این شاخص بهصورت عددی و کمی قابل سنجش است؟
- آیا میتوان تغییرات این شاخص را در بازههای زمانی مختلف بررسی کرد؟
- آیا این KPI به عملکرد واقعی تیم فروش مرتبط است؟
مثلا اگر تیم فروش شما اطلاعات کافی در مورد زمان پاسخگویی به سرنخها فروش را در CRM ثبت نمیکند، این شاخص برای شما بیفایده خواهد بود. در عوض، میتوانید روی تعداد تعاملات فروش (Number of Sales Activities) تمرکز کنید.
4- KPIهای استراتژیک را از KPIهای عملیاتی جدا کنید
تمام KPIها ارزش یکسانی ندارند! برخی از آنها در سطح استراتژیک و برخی در سطح عملیاتی هستند.
- KPIهای استراتژیک: این شاخصها بر اهداف بلندمدت تأثیر میگذارند و نشان میدهند که کسبوکار در مسیر رشد است یا نه. مثل رشد سالانه درآمد (Annual Revenue Growth)
- KPIهای عملیاتی: این شاخصها عملکرد روزانه تیم فروش را نشان میدهند و به بهینهسازی فرآیندهای داخلی کمک میکنند. مثل میانگین تعداد تماسهای روزانه فروشندگان (Daily Sales Calls)
بهترین رویکرد این است که ترکیبی از KPIهای استراتژیک و عملیاتی را در نظر بگیرید تا هم نتایج کلی را ارزیابی کنید، هم عملکرد تیم فروش را مدیریت کنید.
5- تعداد KPIهای انتخابی را محدود کنید
یکی از اشتباهات رایج، انتخاب تعداد زیادی KPI است. اگر تیم فروش بیش از ۴-۶ KPI اصلی داشته باشد، تمرکز آنها کاهش مییابد. روش استاندارد، ۲-۳ KPI استراتژیک که نشاندهنده عملکرد کلی کسبوکار باشد و یا ۲-۳ KPI عملیاتی که به بهبود فرآیندهای فروش کمک کند. مثلا:
- KPIهای استراتژیک → نرخ رشد درآمد، ارزش کلی قیف فروش، نرخ تبدیل سرنخ به فرصت
- KPIهای عملیاتی → تعداد تماسهای روزانه، میانگین زمان پاسخگویی به سرنخ، نرخ موفقیت فروشندگان
به یاد داشته باشید، کیفیت مهمتر از کمیت است! بهتر است چند KPI مهم را بهطور دقیق اندازهگیری کنید، تا اینکه دهها شاخص بیاثر را بررسی کنید.
لیست شاخص های کلیدی فروش + فرمولهای KPI
با مجله کسب و کار نرم افزار پارس ویتایگر همگام بمانید. شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) فروش را میتوان در دستهبندیهای زیر قرار داد که هر کدام به موردهای ریزتر بخش بندی میشوند. در انتها از منبع معتبر Hobspot یک فایل اکسل ماشین حساب دار به زبان فارسی طبق kpi های فروش، برای شما تدوین شده است. اکنون با ما در ارزیابی این شاخص ها همراه بمانید:
شاخصهای درآمدی (Revenue Metrics)
شاخصهای درآمدی به مجموعهای از معیارها گفته میشود که بهطور خاص برای اندازهگیری و ارزیابی میزان درآمد و سودآوری کسبوکار استفاده میشوند. این شاخصها به مدیران و تیمهای فروش کمک میکنند تا بفهمند کسبوکار در زمینه فروش چقدر موفق عمل کرده و چطور میتوانند درآمد را بیشتر کنند. در واقع، این شاخصها به شما میگویند که فروش شما چقدر سودآور است و چطور میتوان آن را بهبود داد.
درآمد برای هر کسبوکاری یکی از مهمترین اهداف است، بنابراین این شاخصها اهمیت زیادی دارند. مثلا ممکن است یک کسبوکار به دنبال افزایش فروش خود باشد، یا بخواهد درآمد بیشتری از هر مشتری بگیرد.
شاخصهای درآمدی این امکان را به آنها میدهند که عملکرد فروش خود را اندازهگیری کرده و استراتژیهای بهتری برای آینده طراحی کنند. مثالهایی از شاخصهای درآمدی، شامل موارد زیر است که مهم ترین های آن، به طور کامل در ادامه بررسی شده اند.
- رشد فروش (Sales Growth): درصد رشد یا کاهش فروش در یک دوره مشخص
- هدف فروش (Sales Target): میزان دستیابی به اهداف فروش تعیینشده
- میانگین درآمد به ازای هر واحد (ARPU – Average Revenue Per User)
- ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value – CLV): مجموع درآمدی که یک مشتری در طول همکاری با شرکت ایجاد میکند
در واقع این شاخصها به شما کمک میکنند تا یک دیدگاه دقیقتر نسبت به درآمد کسبوکار خود پیدا کنید و بفهمید چه عواملی باعث افزایش یا کاهش درآمد شدهاند. در ادامه توضیحات مفصلتری درباره شاخصهای درآمدی مهم در فروش آورده شده است:
1- رشد فروش (Sales Growth)
این شاخص به میزان افزایش یا کاهش فروش در یک دوره زمانی خاص اشاره دارد. به عبارت دیگر، رشد فروش نشاندهنده توانایی شرکت در توسعه کسبوکار و افزایش درآمد است. برای محاسبه رشد فروش، معمولاً از فرمول زیر استفاده میشود:
رشد فروش= 100× (فروش قبلی / (فروش فعلی−فروش قبلی) )
رشد فروش میتواند بهصورت ماهانه، فصلی یا سالانه محاسبه شود و به مدیران فروش کمک میکند تا عملکرد کلی فروش را ارزیابی کنند و تصمیمات استراتژیک اتخاذ کنند.
2- هدف فروش (Sales Target)
هدف فروش میزان درآمدی است که یک تیم فروش در نظر دارد تا در یک دوره زمانی مشخص (معمولاً ماهانه، فصلی یا سالانه) به آن برسد. این هدف معمولاً بهطور واضح و دقیق تعیین میشود و باید قابل اندازهگیری باشد. بهعنوان مثال، ممکن است نحوه هدف گذاری فروش برای یک ماه برابر با ۱۰۰ میلیون تومان باشد. بررسی میزان دستیابی به این هدف به ارزیابی کارایی تیم فروش و شناسایی چالشها و فرصتها، کمک میکند.
3- میانگین درآمد به ازای هر واحد (ARPU – Average Revenue Per User)
این شاخص نشاندهنده میانگین درآمدی است که هر مشتری یا واحد فروش از شرکت به دست میآورد. این معیار معمولاً در کسبوکارهایی که مدل درآمدی مبتنی بر اشتراک یا قراردادهای دورهای دارند (مثل سرویسهای SaaS) بیشتر استفاده میشود. برای محاسبه ARPU از فرمول زیر استفاده میشود:
ARPU=تعداد مشتریان یا واحدها / کل درآمد
ARPU میتواند به شما کمک کند تا بفهمید هر مشتری یا واحد چقدر سودآوری دارد و درک بهتری از کارایی مدل درآمدی شرکت پیدا کنید.
4- ارزش طول عمر مشتری (CLV – Customer Lifetime Value)
این شاخص بهطور کلی ارزش یک مشتری برای کسبوکار در طول مدت زمانی که با شرکت ارتباط دارد، اندازهگیری میکند. توجه به ارزش طول عمر مشتری یا CLV میتواند بهعنوان یک شاخص برای ارزیابی سودآوری هر مشتری یا گروهی از مشتریان در نظر گرفته شود. این مقدار نشاندهنده میزان درآمدی است که یک مشتری در طول عمر خود برای شرکت به ارمغان میآورد. برای محاسبه CLV معمولاً از فرمول زیر استفاده میشود:
CLV= میانگین ارزش خرید مشتری در هر دوره × میانگین طول عمر مشتری × میزان سود ناخالص به ازای هر خرید
ارزش طول عمر مشتری کمک میکند تا بهطور دقیقتر هزینهها و سود حاصل از هر مشتری را ارزیابی کنید و استراتژیهای حفظ مشتری و رشد آنها را برنامهریزی کنید.
این چهار شاخص در مجموع به تیمهای فروش کمک میکنند تا بهطور دقیقتری روند درآمدی خود را پیگیری کنند و استراتژیهای بازاریابی و فروش خود را بهطور مؤثری بهبود دهند.
دیگران در پارس ویتایگر خواندهاند:
- کارت امتیازی متوازن چیست؟ + پیاده سازی کارت امتیازی متوازن
- بازاریابی چابک چیست و چگونه می توان آن را پیاده سازی کرد؟
- راهنمای بازاریابی مجدد با استراتژی های موثر
شاخصهای کارایی فرآیند فروش (Sales Process Efficiency Metrics)
مدیریت فرآیند فروش بدون اندازهگیری عملکرد، شبیه به هدایت یک کشتی در مه است. شاخصهای کارایی فرآیند فروش به ما کمک میکنند تا بفهمیم که چه بخشهایی از فرآیند فروش به خوبی کار میکنند و کدام قسمتها نیاز به بهینهسازی دارند. اگر بخواهیم کارایی فرآیند فروش را بهینه کنیم، این ۴ شاخص نقش کلیدی دارند:
✔ میانگین طول چرخه فروش → کاهش زمان لازم برای تکمیل فروش
✔ نرخ تبدیل سرنخ به فرصت → بهبود کیفیت سرنخها و تعامل اولیه
✔ نرخ تبدیل فرصت به قرارداد → افزایش توانایی فروشندگان در نهایی کردن فروش
✔ میانگین زمان پاسخگویی به سرنخ → سریعتر شدن ارتباط اولیه و افزایش شانس تبدیل
با پایش و بهینهسازی این شاخصها، میتوانیم فرآیند فروش را چابکتر، مؤثرتر و سودآورتر کنیم. در ادامه، این ۴ شاخص مهم را بررسی میکنیم:
1- میانگین طول چرخه فروش (Average Sales Cycle Length)
میانگین طول چرخه فروش مدت زمانی است که از ابتدا تا انتهای یک فرآیند فروش طول میکشد. این فرآیند شامل مراحل مختلفی مانند شناسایی نیاز مشتری، ارائه پیشنهاد، مذاکره و بسته شدن معامله است. طول چرخه فروش میتواند متغیر باشد و بستگی به پیچیدگی محصول یا خدمات، نوع بازار و رفتار مشتریان دارد. فرمول محاسبه طول چرخه فروش:
میانگین طول چرخه فروش= تعداد فروشها/ جمع مدت زمان چرخههای فروش
اهمیت آگاهی از میانگین طول چرخه فروش چیست؟
- بهینهسازی فرآیند فروش: اندازهگیری میانگین طول چرخه فروش به شما کمک میکند که فرآیند فروش خود را سریعتر و مؤثرتر کنید. اگر چرخه فروش طولانی باشد، ممکن است نیاز به سادهسازی یا بهبود مراحل مختلف فروش باشد.
- پیشبینی درآمد: با داشتن یک دیدگاه دقیق از طول چرخه فروش، میتوانید پیشبینی دقیقتری از درآمد کسبوکار در آینده داشته باشید.
- شناسایی گلوگاهها: اگر در یکی از مراحل چرخه فروش زمان بیشتری صرف شود، میتوان این مرحله را شناسایی و فرآیند آن را بهبود داد.
2- نرخ تبدیل سرنخ به فرصت (Lead-to-Opportunity Conversion Rate)
نرخ تبدیل سرنخ به فرصت درصد سرنخهایی است که به فرصتهای واقعی فروش تبدیل میشوند. سرنخها معمولاً افرادی هستند که به محصولات یا خدمات شما علاقهمند شدهاند، اما هنوز تصمیم به خرید نگرفتهاند. فرصتهای فروش، سرنخهایی هستند که بهطور جدی در حال بررسی یا مذاکره برای خرید هستند. فرمول محاسبه نرخ تبدیل سرنخ به فرصت به صورت زیر است:
نرخ تبدیل سرنخ به فرصت= 100×(تعداد سرنخها/ تعداد فرصتهای فروش)
اهمیت نرخ تبدیل سرنخ به فرصت
- اندازهگیری کیفیت سرنخها: این شاخص به شما کمک میکند تا بررسی کنید که سرنخهای شما چقدر به مشتریان واقعی تبدیل میشوند. اگر نرخ تبدیل پایین باشد، ممکن است نیاز به بهبود روشهای جذب سرنخ داشته باشید.
- بهبود استراتژیهای بازاریابی: با شناخت نرخ تبدیل، میتوانید استراتژیهای بازاریابی را هدفمندتر و مؤثرتر طراحی کنید.
- ارتباط بین فروش و بازاریابی: این شاخص نشاندهنده میزان هماهنگی و کارایی بین تیمهای بازاریابی و فروش است.
اگر این نرخ پایین باشد، نشاندهنده آن است که یا سرنخهای ورودی کیفیت پایینی دارند یا تیم فروش در تبدیل آنها به فرصت ضعف دارد. بهینهسازی این شاخص، تأثیر مستقیمی روی رشد فروش دارد. پس چگونه این نرخ را بهبود دهیم؟
بهبود کیفیت سرنخهای ورودی (مثلاً با هدفگیری دقیقتر در بازاریابی دیجیتال)، همراه تعریف معیارهای مشخص برای سرنخهای واجد شرایط و افزایش تعاملات شخصیسازیشده با سرنخها، از سری راه های تضمینی برای بهبود این شاخص است.
3- نرخ تبدیل فرصت به قرارداد (Opportunity to Close Rate)
نرخ تبدیل فرصت به قرارداد درصد فرصتهای فروش است که در نهایت به قرارداد نهایی تبدیل میشوند. بهطور سادهتر، این شاخص نشان میدهد که چه میزان از فرصتهای فروش واقعی به توافق نهایی و بستن قرارداد منتهی میشوند. فرمول محاسبه نرخ تبدیل فرصت به قرارداد:
نرخ تبدیل فرصت به قرارداد= 100×(تعداد فرصتهای فروش/تعداد قراردادهای بستهشده)
اهمیت نرخ تبدیل فرصت به قرارداد
- بررسی کارایی تیم فروش: این شاخص به شما کمک میکند تا میزان موفقیت تیم فروش در بستن قراردادها را ارزیابی کنید. اگر نرخ تبدیل پایین باشد، ممکن است نیاز به بررسی و بهبود مهارتهای مذاکره و مدیریت تیم فروش باشد.
- شناسایی فرصتهای از دست رفته: با بررسی فرصتهایی که به قرارداد تبدیل نشدهاند، میتوانید دلایل عدم موفقیت را شناسایی کرده و استراتژیهای فروش خود را اصلاح کنید.
- پیشبینی درآمد: نرخ تبدیل به قرارداد به شما کمک میکند تا پیشبینی دقیقتری از میزان فروش واقعی در آینده داشته باشید.
نرخ پایین در این بخش میتواند نشاندهنده مشکلاتی در قیمتگذاری، مذاکره یا رقابت در بازار باشد. اگر نرخ تبدیل فرصتها به قرارداد بالا باشد، نشاندهنده یک تیم فروش قوی و فرآیندهای بهینه است. ارائه پیشنهادات ارزشمندتر و متناسبتر با نیاز مشتری، بهبود تکنیکهای مذاکره و مهارت فروشندگان همراه با ارائه گواهینامهها، اثبات اجتماعی (نظرات مشتریان) و نمونههای موفق برای کاهش تردید مشتری، برای بالا بردن این نرخ لازم است.
4- میانگین زمان پاسخگویی به سرنخ (Average Response Time to Leads)
این شاخص نشان میدهد که تیم فروش به طور میانگین چقدر زمان میبرد تا به یک سرنخ ورودی پاسخ دهد. میانگین زمان پاسخگویی را از راه حل زیر به دست آورید:
میانگین زمان پاسخگویی= تعداد کل سرنخها / زمانهای پاسخگویی∑
طبق تحقیقات، احتمال تبدیل سرنخی که در ۵ دقیقه اول پاسخ دریافت میکند، ۹ برابر بیشتر از سرنخی است که بعد از ۳۰ دقیقه پاسخ داده میشود. پاسخ سریع، تأثیر مستقیم روی نرخ تبدیل سرنخ به فرصت و در نهایت فروش دارد.
ایجاد فرآیندهای پاسخگویی سریع با استفاده از چتباتها و سیستمهای خودکار، با آموزش تیم فروش برای پیگیری سریع و مؤثر سرنخها و استفاده از CRM برای اولویتبندی و پیگیری سرنخهای جدید، باعث بهبود این میانگین میشود.
شاخصهای عملکرد تیم فروش (Sales Team Performance Metrics)
یک تیم فروش قوی نه تنها باید فعال باشد، بلکه باید نتیجهگرا هم عمل کند. اگر فروشندگان شما تماسهای زیادی برقرار میکنند اما قراردادهای زیادی بسته نمیشود، یعنی یک جای کار مشکل دارد. این شاخصها به ما کمک میکنند تا عملکرد تیم فروش را بهصورت عینی ارزیابی کنیم و نقاط ضعف را شناسایی کنیم.
بنابراین به طور حتم باید بدانیم که عملکرد تیم فروش ما فقط به تعداد تماسها بستگی ندارد، بلکه به تأثیرگذاری هم مرتبط است. این ۴ شاخص کمک میکنند تا ببینیم که آیا تیم فروش صرفاً فعالیت زیادی دارد یا واقعاً نتایج مطلوبی هم ایجاد میکند:
✔ تعداد تماسها، جلسات یا ایمیلها → بررسی تلاشهای تیم فروش
✔ نرخ موفقیت فروشنده → شناسایی نقاط ضعف در فرآیند فروش
✔ درصد فروش به مشتریان بازگشتی → ارزیابی وفاداری مشتریان
✔ میزان دسترسی به تصمیمگیرندگان → سنجش کیفیت تعاملات تیم فروش
پایش و بهبود این شاخصها باعث میشود که تیم فروش نهتنها پرانرژی کار کند، بلکه نتایج بهتری هم بگیرد. در ادامه، ۴ شاخص کلیدی عملکرد تیم فروش را به تفصیل بررسی میکنیم.
1- تعداد تماسها، جلسات یا ایمیلهای فروش (Number of Sales Activities)
این شاخص نشان میدهد که هر فروشنده در طول یک بازه زمانی مشخص (مثلاً روز، هفته یا ماه) چند تماس تلفنی، ایمیل یا جلسه فروش برگزار کرده است. تعداد تماسها، ایمیلها یا جلسات فروش به میزان تعاملات تیم فروش با مشتریان بالقوه یا مشتریان فعلی اشاره دارد. این فعالیتها معمولاً شامل تماسهای تلفنی، ایمیلها یا جلسات حضوری/آنلاین است که هدف آنها معرفی محصولات، خدمات یا ایجاد ارتباط مستقیم با مشتری است.
اهمیت این شاخص از این نظر است که به شما نشان میدهد که تیم فروش شما چه میزان فعالیت داشته است. بهطور کلی، هرچه تعداد تماسها، ایمیلها یا جلسات بیشتر باشد، احتمال موفقیت تیم در تبدیل سرنخ به مشتری بالاتر خواهد بود. با بررسی نوع تعاملات (تماسها، ایمیلها یا جلسات)، میتوانید شناسایی کنید که کدام نوع فعالیت بیشترین تأثیر را در فروش دارد. اگر تیم شما فعالیت زیادی انجام میدهد اما نرخ تبدیل پایینی دارد، ممکن است نیاز به بهبود روشهای مذاکره یا انتخاب سرنخهای بهتر باشد.
با برنامهریزی دقیقتر و استفاده از ابزارهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، میتوان فعالیتها را بهینه کرد. ارائه آموزشهای منظم به تیم فروش برای افزایش مهارتهای ارتباطی میتواند تأثیر زیادی در بهبود تعاملات با مشتریان داشته باشد.
تعداد تعاملات فروش=مجموع تماسها، جلسات و ایمیلهای انجامشده توسط تیم فروش
حجم تعاملات فروش، نشاندهنده میزان تلاش تیم فروش است. اگر این عدد کم باشد، یعنی تیم فروش به اندازه کافی فعال نیست. بررسی این شاخص در کنار نرخ تبدیل سرنخ به مشتری، به ما نشان میدهد که آیا تلاشهای تیم فروش منجر به نتایج مطلوب میشود یا خیر؟ ایجاد سیستم انگیزشی برای افزایش تعاملات فروش، استفاده از CRM برای پیگیری تعداد و نوع تماسها همراه با بررسی کیفیت تعاملات، نه فقط کمیت (مثلاً آیا تماسها مؤثر هستند؟) باعث رشد تاثیرگذار در این بازه میگردد.
2- نرخ موفقیت فروشنده (Win Rate per Sales Rep)
این شاخص نشان میدهد که هر فروشنده از میان فرصتهای فروشی که پیگیری کرده، چه تعداد را با موفقیت به قرارداد تبدیل کرده است. فرمول محاسبه این نرخ به این شرح است:
نرخ موفقیت فروشنده= (تعداد فرصتهای پیگیریشده/تعداد قراردادهای نهاییشده)
اگر نرخ موفقیت یک فروشنده پایین باشد، ممکن است مشکل در نوع مذاکره، ارائه پیشنهاد یا پیگیری موثر، وجود داشته باشد. مقایسه این نرخ بین فروشندگان به شما کمک میکند تا متوجه شوید چه کسانی عملکرد بهتری دارند و چه کسانی نیاز به آموزش دارند. نرخ موفقیت فروشنده را چگونه بهبود دهیم؟ ارائه آموزشهای مذاکره و تکنیکهای فروش، بررسی نقاط ضعف فروشندگانی که نرخ موفقیت پایینی دارند و تمرکز بر بهینهسازی فرآیند فالوآپ و پیگیری مشتریان، بسیار مهم است.
فرم ارزیابی عملکرد کارکنان فروش به صورت تکی برای هر فروشنده، باعث ایجاد یک دیدگاه خوب نسبت به کارایی تیم فروش است.
3- درصد فروش به مشتریان بازگشتی (Repeat Customer Rate)
این شاخص نشان میدهد که چه درصدی از مشتریان قبلی، مجدداً از شرکت خرید کردهاند. از راه زیر این مورد را محاسبه کنید:
درصد مشتریان بازگشتی= 100×(تعداد کل مشتریان/تعداد مشتریانی که دوباره خرید کردهاند)
جذب مشتری جدید تا ۵ برابر پرهزینهتر از نگهداشتن مشتری فعلی است. مشتریان وفادار ارزشمندتر هستند، چون خریدهای مکرر دارند و احتمالاً شرکت را به دیگران معرفی میکنند. نرخ پایین این شاخص نشان میدهد که مشتریان تجربه خوبی نداشتهاند یا ارتباط مستمری با آنها برقرار نشده است.
ارائه برنامه های وفاداری و تخفیفهای ویژه برای مشتریان قبلی همراه با پیگیری مستمر و ارتباط منظم با مشتریان از طریق ایمیل و تماس در کنار ارائه پشتیبانی و خدمات پس از فروش عالی، این عدد را به صد در صد خواهد رساند.
نکته مهم: البته باید توجه داشت این شاخص به صورت مستقل، KPI فروش نیست؛ بلکه با کمک تیمهای پشتیبانی و رضایت مشتری نتایج تیم فروش در بازگشت مشتری قابل مشاهده خواهد بود.
4- میزان دسترسی به تصمیمگیرندگان (Decision Maker Engagement Rate)
این شاخص نشان میدهد که تیم فروش تا چه حد توانسته با افراد تصمیمگیرنده واقعی در یک سازمان ارتباط برقرار کند:
درصد دسترسی به تصمیمگیرندگان= 100 × (تعداد کل فرصتهای فروش/فرصتهایی که در آنها با تصمیمگیرنده ارتباط برقرار شده)
اگر تیم فروش نتواند با فردی که اختیار تصمیمگیری دارد ارتباط بگیرد، احتمالاً زمان و منابع زیادی را هدر میدهد. دسترسی به تصمیمگیرنده، کلید نهاییسازی سریعتر قراردادها است. نرخ پایین این شاخص نشان میدهد که تیم فروش در شناسایی و متقاعد کردن افراد کلیدی مشکل دارد.
استفاده از لینکدین و تحقیقات پیش از تماس برای پیدا کردن تصمیمگیرندگان، آموزش تیم فروش برای مذاکره با سطوح بالاتر سازمانها و ایجاد ارتباطات قویتر از طریق شبکهسازی به این موضوع کمک شایانی میکند.
5- نرخ پاسخگویی مشتریان به تماسها (Customer Response Rate to Sales Calls)
نرخ پاسخگویی مشتریان به تماسها به درصد مشتریانی اطلاق میشود که به تماسهای فروش تیم شما پاسخ میدهند. این شاخص معمولاً بر روی تماسهای تلفنی تمرکز دارد، اما میتواند شامل ایمیل مارکتینگ یا دیگر روشهای ارتباطی نیز باشد.
نرخ پاسخگویی چه اهمیتی دارد؟
- ارزیابی کیفیت ارتباطات فروش: نرخ پاسخگویی به شما کمک میکند تا بفهمید آیا روشهای ارتباطی شما جذاب و مؤثر است. اگر نرخ پاسخگویی پایین باشد، ممکن است به این معنی باشد که تماسها یا ایمیلها بهطور مناسب تنظیم نشدهاند.
- بهبود استراتژیهای تماس: با شناسایی زمانی که مشتریان بیشتر به تماسها پاسخ میدهند (مثلاً روزهای خاص یا ساعات مشخص)، میتوانید زمانبندی تماسها را بهینه کنید.
- آگاهی از علاقه مشتریان: اگر مشتریان به تماسهای شما پاسخ دهند، این میتواند نشاندهنده علاقه آنها به محصولات یا خدمات شما باشد.
برای بهبود این شاخص باید تماسها و ایمیلها، شخصیسازی شده و متناسب با نیازهای مشتریان باشد. تماسها باید در زمانهای مناسب انجام شوند تا شانس دریافت پاسخ افزایش یابد. بنابراین استفاده از ابزارهای CRM برای پیگیری تماسها و مدیریت زمانبندیها میتواند مفید باشد.
6- نرخ پیگیری و دنبالکردن سرنخها (Lead Follow-up Rate)
نرخ پیگیری و دنبالکردن سرنخها به درصد سرنخهایی اطلاق میشود که توسط تیم فروش پس از اولین تماس یا تعامل، پیگیری و دنبال میشوند. این شاخص نشاندهنده چگونگی مدیریت تیم فروش در نگهداری ارتباط با سرنخها و مشتریان بالقوه است.
اهمیت نرخ پیگیری در چیست؟
- شناسایی سرنخهای نادیده گرفته شده: این شاخص کمک میکند تا ببینید آیا سرنخها بهطور مؤثر پیگیری میشوند یا خیر. عدم پیگیری سرنخها میتواند به از دست دادن فرصتهای فروش منجر شود.
- افزایش نرخ تبدیل: پیگیری سرنخها بهطور منظم میتواند شانس تبدیل سرنخ به مشتری را افزایش دهد.
- مدیریت سرنخها: این شاخص به تیم فروش کمک میکند تا مطمئن شوند که هیچ سرنخی بدون پیگیری رها نمیشود.
چطور این شاخص را بهبود دهیم؟
- استفاده از ابزارهای مدیریت سرنخ: استفاده از CRM برای پیگیری سرنخها و تنظیم یادآوریهای خودکار میتواند به تیم فروش کمک کند تا هیچ سرنخی فراموش نشود.
- ایجاد فرآیندهای پیگیری دقیق: پیگیری باید بهطور منظم و در زمانهای مشخص انجام شود تا سرنخها بهطور مؤثر مدیریت شوند.
- آموزش تیم فروش: آموزش تیم برای شناسایی سرنخهای با کیفیت و پیگیری آنها به شکل مؤثر میتواند منجر به افزایش نرخ تبدیل شود.
شاخصهای تعداد تماسها، ایمیلها یا جلسات فروش، نرخ پاسخگویی مشتریان به تماسها و نرخ پیگیری سرنخها به مدیران فروش کمک میکنند تا میزان فعالیت و بهرهوری تیم فروش را اندازهگیری کنند. این شاخصها نشاندهنده کارایی ارتباطات فروش، میزان تعامل با مشتریان و نحوه پیگیری سرنخها هستند. با بررسی و بهبود این شاخصها، تیم فروش میتواند بهره وری سازمانی خود را افزایش دهد و فرصتهای بیشتری برای بستن قراردادهای جدید پیدا کند.
شاخصهای پیشبینی و تحلیل قیف فروش (Sales Pipeline & Forecasting Metrics)
قیف فروش یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت فروش است که به شما کمک میکند تا مسیر تبدیل یک سرنخ به مشتری واقعی را بهتر درک کنید. اما برای اینکه این قیف واقعاً کاربردی باشد، نیاز داریم آن را اندازهگیری کنیم. شاخصهای پیشبینی و تحلیل قیف فروش به شما کمک میکنند تا میزان سرنخها، ارزش فرصتهای فروش و نقاط ضعف در فرآیند فروش را شناسایی کنید.
قیف فروش یک تصویر شفاف از مسیر حرکت مشتریان از اولین تعامل تا خرید نهایی را ارائه میدهد. اگر این مسیر را اندازهگیری نکنیم، نمیتوانیم بفهمیم که کجای کار مشکل دارد. این ۴ شاخص کلیدی کمک میکنند تا سلامت قیف فروش را بررسی کنیم:
✔ تعداد سرنخهای ورودی به قیف → آیا تیم بازاریابی و فروش به اندازه کافی سرنخ تولید میکنند؟
✔ میزان پیشبینیشده درآمد → آیا فرصتهای فروش ارزش مالی بالایی دارند؟
✔ نرخ ریزش فرصتها → کدام مرحله از قیف بیشترین ریزش مشتری را دارد؟
✔ ارزش کلی قیف فروش → اگر همه فرصتها به قرارداد تبدیل شوند، درآمد چقدر خواهد بود؟
در ادامه، ۴ شاخص کلیدی برای بررسی وضعیت قیف فروش را بهصورت کامل توضیح میدهیم. با نظارت بر این شاخصها و بهینهسازی فرآیندها، میتوانید نرخ تبدیل را افزایش دهید و درآمد بیشتری ایجاد کنید.
1- تعداد سرنخهای ورودی به قیف فروش (Number of Leads in Sales Pipeline)
این شاخص نشان میدهد که چه تعداد سرنخ در مراحل مختلف قیف از مرحله آگاهی اولیه تا بسته شدن قرارداد قرار دارند. این تعداد نشان میدهد که آیا تیم بازاریابی و فروش به اندازه کافی سرنخ تولید میکنند یا خیر؟
اگر تعداد سرنخها کم باشد، یعنی یا استراتژی جذب سرنخ ضعیف است یا بازار هدف به درستی انتخاب نشده است. بررسی این شاخص در کنار نرخ تبدیل (Conversion Rate) نشان میدهد که کیفیت سرنخ ها به چه صورت است.
افزایش کمپینهای تبلیغاتی و بازاریابی دیجیتال برای تولید سرنخ بیشتر، استفاده از نرمافزار CRM برای سازماندهی بهتر سرنخها و بهینهسازی فرآیند ارزیابی همراه با واجد شرایطسازی سرنخها، بسیار مهم است.
2- میزان پیشبینیشده درآمد (Forecasted Revenue)
این شاخص میزان درآمد مورد انتظار را بر اساس فرصتهای فعلی در قیف فروش تخمین میزند.
درآمد پیشبینیشده= (ارزش هر فرصت فروش × احتمال بسته شدن قرارداد) ∑
شاخص در اینجا به مدیران کمک میکند تا درآمد آینده را پیشبینی کنند و منابع را بهینه تخصیص دهند. اگر این عدد کمتر از حد انتظار باشد، یعنی فرصتهای فروش قوی در قیف وجود ندارد. نرخ دقت پیشبینی درآمد، میزان واقعبینانه بودن تیم فروش را نشان میدهد.
بررسی میزان واقعی بسته شدن قراردادها در مقایسه با پیشبینیها برای افزایش دقت تخمینها با تمرکز بر فرصتهای فروشی که احتمال بالای موفقیت دارند به همراه بهینهسازی استراتژی قیمت گذاری و بستههای پیشنهادی فروش، در بهبود این شاخص توصیه میشود.
3- نرخ ریزش فرصتها (Pipeline Drop-Off Rate)
این شاخص نشان میدهد که چه درصدی از فرصتهای فروش در هر مرحله از قیف بدون تبدیل به مشتری از بین میروند. نرخ ریزش از این روش قابل محاسبه است:
نرخ ریزش قیف فروش= 100 × (تعداد کل فرصتهای فروش/تعداد فرصتهایی که از قیف حذف شدهاند)
اگر نرخ ریزش بالا باشد، نشان میدهد که مشتریان احتمالی در یکی از مراحل قیف فروش دچار مشکل میشوند. این شاخص به ما کمک میکند تا متوجه شویم در کدام مرحله از قیف، بیشترین خروجی بدون نتیجه رخ میدهد.
ریزش زیاد نشاندهنده مشکلات در پیگیری، قیمت گذاری یا عدم کیفیت سرنخها است. بررسی و تحلیل دلیل اصلی از دست دادن فرصتهای فروش، ارائه آموزش های پیشرفته مذاکره به تیم فروش، بهینهسازی محتوا و پیشنهادات فروش برای مراحل مختلف مسیر فروش (Pipeline)، راه های بهبود این شاخص است.
4- ارزش کلی قیف فروش (Total Pipeline Value)
این شاخص مجموع ارزش مالی تمام فرصتهای فروش در قیف بدون توجه به احتمال بسته شدن آنهارا در نظر میگیرد. شاخص نشان میدهد که اگر تمام فرصتهای فروش بسته شوند، درآمد بالقوه کسبوکار چقدر خواهد بود. اگر این عدد پایین باشد، یعنی تیم فروش فرصتهای کمی دارد یا ارزش آنها پایین است. ارزش قیف فروش در کنار نرخ موفقیت فروش (Win Rate) میتواند میزان درآمد واقعی قابل انتظار را مشخص کند.
پس چگونه ارزش کلی قیف فروش را بالا ببریم؟ رازهای موفقیت در فروش چیست؟ تمرکز بر فرصتهای فروشی که ارزش بالاتری دارند با بهینهسازی قیف فروش برای حرکت سریعتر مشتریان به سمت خرید.
5- میانگین ارزش هر معامله در قیف فروش (Average Deal Value in the Sales Funnel)
میانگین ارزش هر معامله به مقدار میانگین پولی گفته میشود که از هر معامله یا فرصت فروش در قیف انتظار میرود. این مقدار معمولاً با تقسیم مجموع ارزش قراردادها به تعداد معاملات بستهشده محاسبه میشود. فرمول محاسبه میانگین ارزش هر معامله به شرح زیر است:
میانگین ارزش هر معامله=تعداد معاملات/مجموع ارزش قراردادهای بستهشده
اهمیت میانگین ارزش هر معامله در این است که:
- برآورد درآمد: این شاخص به شما کمک میکند تا پیشبینی دقیقی از میزان درآمد احتمالی از هر معامله داشته باشید. اگر میانگین ارزش هر معامله بالا باشد، حتی تعداد کمی از معاملات میتواند منجر به درآمد قابل توجهی شود.
- اولویت دهی به فرصتها: این شاخص میتواند به تیم فروش کمک کند تا بر روی فرصتهایی که بیشترین ارزش را دارند، تمرکز کنند. اگر میانگین ارزش معامله بالا باشد، تیم فروش ممکن است تمایل داشته باشد روی فرصتهای بزرگتر و سودآورتری کار کند.
- بهبود استراتژی قیمت گذاری: این شاخص میتواند به شما کمک کند تا استراتژیهای قیمتگذاری خود را با توجه به میانگین ارزش معاملات تنظیم کنید.
برای افزایش میانگین ارزش هر معامله، میتوانید محصولات یا خدمات با قیمت بالاتر را به مشتریان پیشنهاد دهید. معرفی فروشهای افزوده یا ارتقای محصول میتواند به افزایش میانگین ارزش هر معامله کمک کند.
این موارد به طور کلی شامل KPIهای فروش میشوند هرچند این مورد کاملا بدیهی است که در یک سازمان تیم فروش تنها نیست! هرچند فروش پیکان این تیر است؛ اما بقیه تیم ها نیز باید همراستا با اهداف فروش باشند. بنابراین باید این مورد مهم را در نظر بگیرید که در برخی شاخص ها، تیم های دیگر ممکن است اثر گذار و سو دهنده باشند. در ادامه به صورت جزئی تر KPIهای فروش را به تفکیک فروش B2B، فروش آنلاین (E-commerce) و فروش حضوری (Retail/Field Sales) بررسی میکنیم.
شاخصهای کلیدی عملکرد فروش B2B (Business-to-Business Sales KPIs)
- ارزش قراردادهای جدید (New Contract Value – NCV) – ارزش مالی قراردادهای جدید امضاشده
- نرخ تبدیل سرنخ به فرصت (Lead-to-Opportunity Conversion Rate) – درصد سرنخهایی که به فرصت فروش تبدیل میشوند
- نرخ تبدیل فرصت به قرارداد (Opportunity-to-Close Conversion Rate) – درصد فرصتهای فروش که به قرارداد نهایی ختم میشوند
- ارزش متوسط هر قرارداد (Average Contract Value – ACV) – میانگین ارزش ریالی هر قرارداد امضاشده
- نرخ فروش تکراری (Repeat Purchase Rate) – درصد مشتریانی که پس از اولین خرید، مجدداً خرید میکنند
- طول چرخه فروش (Sales Cycle Length) – مدتزمان متوسط از اولین تماس تا بستن قرارداد
- درصد موفقیت در ارائههای فروش (Proposal Win Rate) – تعداد ارائههای ارسالشده که به قرارداد ختم شدهاند
- هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost – CAC) – میانگین هزینهای که برای جذب یک مشتری جدید صرف میشود
- ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value – CLV) – کل درآمدی که یک مشتری در طول همکاری با شرکت ایجاد میکند
- درآمد به ازای هر نماینده فروش (Revenue per Sales Rep) – میزان درآمدی که هر فروشنده در تیم فروش ایجاد میکند
شاخصهای کلیدی عملکرد فروش آنلاین (E-commerce Sales KPIs)
- نرخ تبدیل (Conversion Rate) – درصد بازدیدکنندگانی که خرید انجام میدهند
- میانگین ارزش سفارش (Average Order Value – AOV) – میانگین مبلغ هر سفارش ثبتشده
- میزان سبدهای خرید رها شده (Cart Abandonment Rate) – درصد کاربرانی که محصول را به سبد خرید اضافه کردهاند اما خرید را نهایی نکردهاند
- درآمد حاصل از هر بازدیدکننده (Revenue per Visitor – RPV) – میانگین درآمدی که از هر بازدید سایت حاصل میشود
- نرخ بازگشت مشتریان (Customer Retention Rate) – درصد مشتریانی که پس از اولین خرید، مجدداً خرید میکنند
- درآمد از مشتریان جدید در مقابل مشتریان قدیمی (New vs Returning Customer Revenue) – مقایسه درآمد حاصل از مشتریان جدید و مشتریان وفادار
- هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost – CAC) – هزینه تبلیغات و بازاریابی برای جذب هر مشتری
- نرخ بازگشت سرمایه (Return on Investment – ROI) – نسبت درآمد به هزینههای تبلیغاتی و بازاریابی
- نرخ مرجوعی کالا (Return Rate) – درصد محصولاتی که توسط مشتریان برگشت داده میشوند
از 63 ترفند طلائی برای افزایش فروش آنلاین، در مجله پارس ویتایگر غافل نشوید.
شاخصهای کلیدی عملکرد فروش حضوری (Retail/Field Sales KPIs)
- میانگین ارزش خرید (Average Transaction Value – ATV) – متوسط مبلغی که هر مشتری در خرید خرج میکند
- تعداد تراکنشهای روزانه (Daily Sales Transactions) – تعداد خریدهای انجامشده در روز
- نرخ تبدیل بازدیدکننده به خریدار (Foot Traffic Conversion Rate) – درصد افرادی که وارد فروشگاه میشوند و خرید انجام میدهند
- فروش به ازای هر کارمند (Sales per Employee) – میزان فروش انجامشده توسط هر فروشنده
- نرخ موجودی فروخته شده (Sell-Through Rate) – نسبت کالاهای فروختهشده به کل موجودی
- میزان برگشت کالا (Return & Refund Rate) – درصد کالاهایی که مشتریان برگشت دادهاند
- نرخ رضایت مشتریان (Customer Satisfaction Score – CSAT) – افزایش رضایت مشتریان از تجربه خرید حضوری
- افزایش تعداد مشتریان وفادار (Number of Loyal Customers) – تعداد مشتریانی که بهصورت مکرر از فروشگاه خرید میکنند
- نرخ تعامل کارکنان با مشتریان (Employee Engagement Rate) – مدتزمانی که فروشندگان با مشتریان در تعامل هستند و تأثیر آن بر فروش
تحلیل جامع از فروش حضوری و تکنیکهای آن را در مجله پارس ویتایگر مطالعه فرمایید.
B2B Sales تمرکز زیادی روی ارزش قراردادها، نرخ تبدیل و طول چرخه فروش دارد. E-commerce بیشتر به نرخ تبدیل، سبدهای خرید رها شده و میانگین ارزش سفارش توجه میکند. Retail Sales بر نرخ بازدیدکننده به خریدار، ارزش تراکنش و نرخ برگشت کالا تمرکز دارد. اما شاید نسبت به کلی بودن موارد بالا، نیاز داریم تا به جزئیات بیشتر برای یک صنعت خاص هم بپردازیم پس با پارس ویتایگر همراه بمانید.
KPIهای فروش در مشاغل مختلف
در ایران، برخی صنایع بیشترین کاربرد را دارند و فروش در آنها اهمیت ویژهای دارد. بر اساس شرایط بازار، تقاضا و رشد اقتصادی، 6 صنعت پرکاربرد و مهم که KPIهای فروش آنها را بررسی میکنیم، عبارتاند از:
1- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش در خردهفروشی (Retail & FMCG)
- میزان فروش روزانه/ماهانه (Daily/Monthly Sales Revenue) – درآمد حاصل از فروش در یک بازه زمانی مشخص
- میانگین ارزش خرید (Average Transaction Value – ATV) – میانگین مبلغ هر خرید
- نرخ تبدیل بازدیدکننده به خریدار (Foot Traffic Conversion Rate) – درصد افرادی که وارد فروشگاه شده و خرید انجام میدهند
- نرخ فروش به ازای هر متر مربع (Sales per Square Meter) – درآمد حاصل از هر متر مربع فضای فروشگاهی
- میزان فروش هر کارمند (Sales per Employee) – مقدار فروش انجامشده توسط هر فروشنده
- نرخ بازگشت مشتریان (Customer Retention Rate) – درصد مشتریانی که مجدداً خرید میکنند
- نرخ تخفیف و تأثیر آن بر فروش (Discount Impact on Sales) – درصد فروش تحت تأثیر تخفیفها
- نرخ مرجوعی کالا (Return & Refund Rate) – میزان کالاهایی که برگشت داده میشوند
2- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش آنلاین شاپها
- نرخ تبدیل سایت (Website Conversion Rate) – درصد بازدیدکنندگانی که خرید انجام میدهند. (اگر از سایت استفاده میشود)
- میانگین ارزش سفارش (Average Order Value – AOV) – متوسط مبلغ هر سفارش
- سبدهای خرید رها شده (Cart Abandonment Rate) – درصد مشتریانی که خرید خود را نهایی نمیکنند
- نرخ بازگشت مشتریان (Customer Retention Rate) – تعداد مشتریانی که بیش از یک بار خرید کردهاند
- درآمد به ازای هر بازدیدکننده (Revenue per Visitor – RPV) – میانگین درآمدی که از هر بازدید سایت به دست میآید
- هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost – CAC) – هزینه تبلیغات و بازاریابی برای جذب هر مشتری
- نرخ بازگشت سرمایه تبلیغات (Return on Ad Spend – ROAS) – میزان درآمد حاصل از هر واحد پول خرجشده برای تبلیغات
- نرخ ارسال موفق سفارشات (Order Fulfillment Rate) – درصد سفارشاتی که بدون مشکل ارسال و تحویل داده میشوند
3- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش در خودروسازی و قطعات یدکی (Automotive & Spare Parts)
- حجم فروش خودرو/قطعه (Vehicle/Parts Sales Volume) – تعداد خودروها یا قطعات فروختهشده
- میانگین ارزش فروش هر خودرو (Average Vehicle Selling Price) – متوسط مبلغ هر فروش خودرو
- درصد فروش نقدی در برابر اقساط (Cash vs. Financing Sales Ratio) – نسبت فروش نقدی به فروش اقساطی
- نرخ تبدیل بازدیدکننده به خریدار (Showroom Conversion Rate) – درصد مشتریانی که پس از بازدید خرید میکنند
- نرخ بازگشت مشتریان برای خرید قطعات یدکی (Repeat Parts Purchase Rate) – درصد مشتریانی که برای خرید قطعه بازمیگردند
- درصد خدمات پس از فروش موفق (Post-Sales Service Success Rate) – درصد مشتریانی که از خدمات پس از فروش راضی هستند
- نرخ مرجوعی و گارانتی قطعات (Warranty & Return Rate) – میزان قطعاتی که تحت گارانتی مرجوع میشوند
4- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش در صنعت تولیدی (Manufacturing Sales KPIs)
- درآمد کل از فروش محصولات تولیدی (Total Manufacturing Sales Revenue)
- نرخ سفارشهای تکمیلشده (Order Fulfillment Rate) – درصد سفارشاتی که بدون تأخیر ارسال شدهاند
- درصد محصولات برگشتی (Product Return Rate)
- نرخ تأخیر در تحویل سفارش (Late Order Rate)
- حجم تولید نسبت به فروش (Production vs. Sales Ratio) – مقایسه بین میزان تولید و میزان فروش
- نرخ سفارشهای عمده (Bulk Order Rate) – درصد سفارشات با حجم بالا
- میانگین زمان تحویل محصول (Average Lead Time)
- هزینه فروش به ازای هر واحد محصول (Sales Cost per Unit)
5- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش در بیمه (Insurance Sales KPIs)
- تعداد بیمه نامههای فروختهشده (Number of Policies Sold)
- نرخ تمدید بیمهنامه (Policy Renewal Rate) – درصد مشتریانی که بیمه خود را تمدید میکنند
- میانگین ارزش بیمهنامه (Average Policy Value)
- نرخ تبدیل تماس به فروش (Call-to-Sale Conversion Rate) – درصد تماسهایی که به فروش بیمه منجر میشوند
- درصد لغو بیمهنامه (Policy Cancellation Rate)
- هزینه جذب مشتری بیمه (Customer Acquisition Cost – CAC)
- نرخ خسارت (Claim Ratio) – نسبت خسارت پرداختی به حق بیمه دریافتی
- درصد بیمههای فروختهشده به مشتریان قبلی (Cross-Sell Rate)
اگر در یک شرکت بیمه هستید این مطالب برای شما بسیار مفید حواهد بود:
9 روش جدید و جذاب افزایش مشتری در بیمه
6- شاخصهای کلیدی عملکرد فروش در خدمات مالی (Financial Services Sales KPIs)
- تعداد حسابهای جدید افتتاح شده (New Accounts Opened)
- حجم تسهیلات اعطایی (Loan Volume Issued)
- میانگین ارزش هر وام (Average Loan Size)
- نرخ تبدیل درخواست وام به پرداخت (Loan Approval Rate)
- درصد مشتریان وفادار (Customer Retention Rate)
- درصد فروش متقاطع (Cross-Sell Rate): مشتریانی که بیش از یک خدمت مالی میگیرند
- نرخ نکول وام (Loan Default Rate): درصد وامهایی که بازپرداخت نمیشوند
- بازده سرمایهگذاری مشتریان (Customer ROI)
نرم افزار CRM برای بانک و موسسات مالی توسط مشاوران برتر جهانی تاکیدا توصیه میشود.
این KPIها، دقیقترین شاخصهایی هستند که در صنایع پرکاربرد ایران استفاده میشوند. بنابراین باید همواره برای شما مسجل باشد که خردهفروشی روی حجم فروش، نرخ تبدیل مشتری و فروش به ازای هر متر مربع تمرکز دارد. تجارت الکترونیک بیشتر به نرخ تبدیل سایت، سبدهای خرید رها شده و CAC اهمیت میدهد. B2B و تولیدی به نرخ تبدیل سرنخ، طول چرخه فروش و ارزش قراردادها توجه دارد. خدمات مالی و بیمه به نرخ تمدید بیمه، ارزش بیمهنامهها و نرخ لغو بیمهنامه نگاه میکند. اگر صنعت خاص دیگری مد نظر دارید در بخش دیدگاه های پارس ویتایگر در انتهای این صفحه با ما در میان بگذارید تا بررسی شود.
مهمترین شاخص های کلیدی عملکرد (kpi) برای هر تیم فروش کدامند؟
تا اینجا تمامی شاخص های کلیدی عملکرد برای تیم های فروش را بررسی کردیم اما این ۸ شاخص ستون های KPIی هستند که توجه ویژه به آنها بر هر مدیر فروشی واجب است. این موارد گلچین شده از تمام توضیحات بالاست که برای همه صنایع و همه تیم های فروش قابل استفاده میباشد.
- سرنخ های فروش/ فرصت های جدید
- نرخ کسب مشتری
- حجم فروش نسبت به منطقه جغرافیایی
- قیمت گذاری رقبا
- تعامل و درگیری مشتری های فعلی
- رضایت کارکنان
- نرخ بیش فروشی و فروش مکمل
- شاخص خالص ترویج کنندگان (NPS)
سرنخ ها/ فرصت های فروش
اولین مورد از شاخص های کلیدی فروش، فرصت های فروش است که مدیران فروش اندازه گیری میکنند و احتمالا ساده ترین آنها نیز هست. تنها کافیست به نرم افزار CRM خود مراجعه کرده، بازه زمانی مورد نظر را تعیین کرده و گزارشی از تعداد سرنخ ها و فرصت ها بگیرید.
البته می توانید به جای گزارش های دستی، نرم افزار خود را به گونه ای تنظیم کنید که هر چند وقت یک بار گزارشی از این دو مورد برای شما ایمیل کند. بازه های زمانی به استراتژی های شما بستگی دارد. نکته دیگری که در این شاخص اهمیت دارد عملکرد کارکنان شما نسبت به اهداف تعیین شده برای آنهاست. این بخش برای پیش بینی فروش سالانه نیز کاربرد دارد.
نرخ کسب مشتری
نرخ کسب مشتری تعداد مشتری های به دست آمده نسبت به تعداد سرنخ ها در یک بازه زمانی مشخص است. به دلیل اهمیت این شاخص، هزینه جذب مشتری نیز محاسبه می شود.
هزینه جذب مشتری جدید، مقدار هزینه صرف شده برای فروش و بازاریابی به منظور اتمام فروش است و با جمع بندی هزینه کلی صرف شده برای فروش، بازاریابی و تقسیم آن به تعداد مشتریان جدید حساب می شود.
شرکت ها میتوانند این مقدار را برای یک بازه زمانی مشخص و یا برای همیشه حساب کنند و این معیار برای مقایسه میزان تاثیرگذاری روش های بازاریابی متفاوت مفید است. هرچه این مقدار پایین تر باشد، بهتر است و بدین معنی است که تیم های برنامه ریزی فروش و بازاریابی شما به طور مناسب و تاثیرگذار مقیاس بندی شده اند.
گزارش های CRM خود را که مربوط به نرخ کسب هستند، بررسی کنید. مسلماً برخی کارکنان فروش نرخ بالاتری دارند، اما اگر این تفاوت نرخ در میان کارکنان بسیار فاحش است، مشکلی جدی وجود دارد. آیا کارکنان با نرخ پایین تر، سرنخ های کم کیفیتی دارند؟ آیا در ارزیابی کیفی سرنخ ها مشکلی دارند؟ از این نرخ های تبدیل برای مقایسه روش های جمع آوری سرنخ نیز استفاده کنید.
حجم فروش نسبت به منطقه جغرافیایی
برخی شاخص های کلیدی فروش اهداف بسیار مشخص و ساده ای دارند. درست مانند این شاخص. میزان پراکندگی مشتری های شما به استراتژی ها و البته محصولات و استراتژی هایتان بستگی دارد. ممکن است مشتری های شما در کشورهای متفاوت، شهر های متفاوت، یا صرفا بخش های مختلف یک شهر باشند. توجه به دسته بندی مشتریان در این مورد بسیار حائز اهمیت است.
در نرم افزار crmتان می توانید از ابتدا، فیلدی در پروفایل سرنخ ها و مشتری ها ایجاد کنید مختص موقعیت جغرافیایی آنها. سپس، می توانید به صورت دستی، یا توسط گردش کاری که گزارش های دوره ای و خودکار برای شما می فرستد، از این فیلد گزارش بگیرید.
این گزارش نشان می دهد که شما در کدام مناطق فروش بیشتری داشته اید. دلیل این تفاوت ها می تواند برای اصلاح استراتژی ها بسیار راهگشا باشد. شاید ایجاد کمپین تبلیغاتی شما کارساز تر بوده، یا صرفا منطقه ای خاص به پرسونا مشتری های شما نزدیک ترند.
قیمت گذاری رقبا
نیازی نیست که با یک ذره بین به دنبال رد پای رقبا بگردید و تک تک حرکات آنها را تحت نظر داشته باشید. اما باید در جریان قیمت گذاری های آنان باشید. در بسیاری از موارد یکی از مزایای رقابتی شما قیمت محصولات شماست. پس باید قیمت محصولات مشابه را بدانید.
در ابتدا هزینه کالاهای فروخته شده توسط شرکت را در یک بازه زمانی مشخص محاسبه کنید. آگاهی از قیمت رقبا و عرف بازار برای تغییر و به روزرسانی استراتژی های قیمت گذاری شما بسیار مهم است.
تعامل و درگیری مشتری های فعلی
حفظ ارتباط و تعامل با مشتری ها پس از خرید برای درگیری آنها با کسب و کار شما و ارتباط بلند مدت ضروریست. مشتری ها باید به شما اعتماد کرده و تاثیر مثبت محصولات شما را ببینند. میزان مشتریانی که دیگر، محصولات دیگر شما را خریداری نکرده اند، یا عضویت خود را لغو کرده اند را شناسایی می کنید. اگر این نرخ پایین بود بهتر است. بدین معنی است که اکثر مشتریان و مراجعه کنندگان شما خوشحال هستند.
هنگامی که سازمان شما برای کمک به مشتری آماده است، آنها از این همراهی و پشتیبانی قدردان خواهند بود. حتی می توانید با استفاده از CRM پیامک ها یا ایمیل های دوره ای خودکار برای مشتریان خود بفرستید، تا در صورتی که به مشکلی برخورده اند با شما صحبت کنند.
رضایت کارکنان
کار کردن در بخش فروش کار ساده ای نیست. گاهی کارکنان شما خسته و فرسوده می شوند. و یکی از بزرگ ترین چالش های مدیران فروش حفظ انگیزه ی نیروهای فروش است. از کجا باید بدانید که نیروهای شما در چه وضعیتی هستند؟
فرهنگ سازمانی خود را به گونه ای تنظیم کنید که بازخورد کارکنان بخشی مهم و حمایت شده در آن باشد. این اقدامات به برندینگ کارفرما در سازمان شما کمک خواهد کرد و در نتیجه ی آن کارکنان با انگیزه و مشتاق تری جذب شرکت شما می شوند.
چرخه رضایت کارکنان
این مورد از شاخص های کلیدی فروش نیاز به همکاری اکید تیم شما دارد. به آنها اطمینان دهید که نمراتی که به رضایت شغلی خود می دهند، هیچ تاثیر منفی در زندگی کاری آنها نخواهد داشت. فرم هایی در CRM طراحی کنید که به صورت ماهانه یا دو ماهه برای کارکنان فرستاده شده و نتیجه آن در بخش جداگانه ای در پروفایل کارکنان ثبت شود.
بیش فروشی و فروش مکمل
این شاخص های کلیدی فروش نشان می دهند که نیروهای فروش شما تا چه حد به محصولات شما و ارتباط آنها با یکدیگر اشراف داشته و در انتقال ارزش ها به سرنخ ها و مشتری ها توانمدند. بیش فروشی و فروش مکمل فروختن اقلام یا سرویس های غیرضروری اضافه به مشتری نیست، بلکه فروش سرویس ها یا محصولات دیگریست که حقیقتاً به مشتری کمک خواهد کرد.
فیلدهایی جداگانه در پروفایل مشتری در CRM برای محصولات و سرویس هایی که طی بیش فروشی یا فروش مکمل به مشتری ها فروخته شده اند داشته باشید. باید بدانید که نیروهای شما چه زمانی، چگونه و چه محصولی را به چه کسی می فروشند.
شاخص خالص ترویج کنندگان (NPS)
شاید این مورد جزو نام آشنا ترین شاخص های کلیدی فروش نباشد، اما جزو مهم ترین آنهاست. احتمالا به این مورد برخورده اید که طی یک سوال آنلاین از شما پرسیده می شود: چه مقدار امکان دارد که محصول/ خدمات/ سازمان ما را به دوستان خود معرفی کنید؟
پاسخ این سوال نمره ی NPS آن سازمان را تعیین می کند. این نمره نشان می دهد که میزان رضایت مشتریان شما و احتمال تبلیغات دهان به دهان را برای شما مشخص می کند:
- طرفدار (۹-۱۰): این مشتریان شما را دوست دارند، آنها واقعا شما را دوست دارند. نه تنها ممکن است دوباره از شما خرید کنند، بلکه برای معرفی شما به دوستان و همکاران خود نیز تردیدی نمی کنند.
- منفعل (۷-۸): آنها راضی هستند، همین. منفعل ها گزینه های بسیار مناسبی برای انتخاب رقابتی هستند، زیرا آنها احساس می کنند که محصول یا خدمات شما در سطح معمول بازار است.
- نکوهش گر (۰-۶): این مشتریان شما را دوست ندارند، آنها واقعا شما را دوست ندارند! احتمال ریزش، تبلیغات منفی و آسیب به برند شما در مورد این مشتریان وجود دارد.
این نمره نیز یکی از مواردی ست که باید در پروفایل هر مشتری ذخیره شود. شما باید نظارتی ماهانه بر این نمرات داشته و در صورت مشاهده ی تعداد زیاد نکوهش گرها سریعا دلیل را پیدا و ریشه یابی کنید. در غیر این صورت مشتری های ناراضی کسب و کار شما را در سراشیبی شکست می اندازند.
به صورت کلی، شاخص های کلیدی فروش اعدادی هستند که میزان موفقیت شما در هر بخش مربوط به فروش را نمایش می دهند. به همین دلیل، ثبت آنها و بررسی روند کلی، اهمیت بسیار بالایی دارد. به یاد داشته باشید برای ارزیابی شاخص های کلیدی عملکرد تیم فروش، با بهکارگیری CRM، میتوانید به دادهها و گزارشهای تحلیلی فروش متنوع و گستردهای دسترسی پیدا کنید.
شما به عنوان یک مدیر فروش ممکن است در این مسیر با ابهامات زیادی مواجه شوید. وظایف مدیر فروش، مسئولیت های بسیار زیادی بر دوش شما گذاشته است که در بیشتر موارد حتی نمی توانید کنترلی بر فرآیندهای مربوطه شان داشته باشید.
چطور عملکرد فروش را هوشمندانه مدیریت کنیم؟ ردیابی KPI با نرمافزار CRM
نرمافزار های CRM (مدیریت ارتباط با مشتری) به شما کمک میکنند شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) فروش را بهصورت خودکار ردیابی کنید، گزارشهای دقیق بسازید و عملکرد تیم فروش را بهینه کنید. با یک CRM قوی، میتوانید در کمترین زمان، بیشترین داده را تحلیل کنید و تصمیمات آگاهانهتری بگیرید.
مزایای استفاده از CRM برای ردیابی KPI فروش
- اتوماسیون و کاهش خطای انسانی: دیگر نیازی نیست دادهها را دستی ثبت کنید؛ با خرید CRM بهصورت خودکار اطلاعات فروش را ذخیره و تحلیل میکند.
- دید ۳۶۰ درجه از فرآیند فروش: CRM به شما امکان میدهد که تمام سرنخها، فرصتها و قراردادها را در یک پلتفرم مشاهده و مقایسه کنید.
- گزارشگیری و تحلیل در لحظه: گزارشهای بصری (نمودارها، داشبوردها) به شما کمک میکند روند فروش را بررسی کنید و تصمیمات استراتژیک بگیرید.
- پیشبینی درآمد و بهینهسازی قیف فروش: CRM دادهها را تحلیل میکند تا نرخ تبدیل، میانگین طول چرخه فروش و درآمد پیشبینیشده را محاسبه کند.
- افزایش بهرهوری تیم فروش: CRM مشخص میکند که کدام فروشنده عملکرد بهتری دارد و کدام مرحله از قیف فروش نیاز به بهبود دارد.
چرا پارس ویتایگر برای ردیابی KPIهای فروش ایدهآل است؟
پارس ویتایگر یک نرمافزار CRM قدرتمند و بومیسازیشده است که ویژه کسب و کارهای ایرانی طراحی شده و به شما امکان مدیریت و ردیابی شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) فروش را میدهد. با امکانات پیشرفته این نرمافزار، میتوانید فرآیندهای فروش را خودکارسازی کنید، عملکرد تیم را ارزیابی کنید و قیف فروش را بهینهسازی کنید.
1- داشبوردهای قابل تنظیم و گزارشهای سفارشی
پارس ویتایگر به شما امکان میدهد تا داشبوردهای شخصی سازی شده برای نمایش شاخصهای کلیدی عملکرد فروش طراحی کنید. با گزارش ساز پیشرفته، میتوانید نمودارها و جداول دقیقی از دادههای فروش استخراج کنید.
2- اتوماسیون و کاهش خطای انسانی
با خودکارسازی فرآیندهای فروش، دیگر نیازی به ورود دستی دادهها نیست و CRM اطلاعات را بهصورت لحظهای ثبت و تحلیل میکند.
3- مدیریت پیشرفته سرنخها و فرصتهای فروش
میتوانید ببینید که هر سرنخ در چه مرحلهای از قیف فروش قرار دارد، نرخ تبدیلها را بررسی کنید و برای بهبود فرآیندها تصمیم بگیرید.
4- پیشبینی دقیق درآمد و نرخ موفقیت فروش
پارس ویتایگر میتواند بر اساس دادههای قبلی، درآمد آینده را پیشبینی کند و به شما کمک کند که برای بهبود عملکرد تیم، استراتژیهای بهتری تدوین کنید.
5- مدیریت عملکرد تیم فروش و محاسبه کمیسیون
میتوانید عملکرد هر فروشنده را بررسی کنید، تعداد تماسها و جلساتشان را ردیابی کنید و سیستم پرداخت کمیسیون فروش را بهصورت خودکار تنظیم کنید.
سوالات متداول KPI فروش
اگر سوالی برای بستن KPI فروش خود دارید که تا اینجای متن بی پاسخ مانده است؛ لطفا با تیم پارس ویتایگر در بخش دیدگاهها، در میان بگذارید.
چرا KPIهای فروش مهم هستند؟
- ارزیابی عملکرد تیم فروش: نشان میدهد که فروشندگان چقدر در رسیدن به اهداف موفق بودهاند.
- بهینهسازی فرآیندهای فروش: نقاط ضعف و فرصتهای بهبود را مشخص میکند.
- پیشبینی درآمد و رشد کسب و کار: به تصمیمگیری بهتر در مورد استراتژیهای فروش کمک میکند.
- افزایش بهرهوری تیم فروش: تیم فروش را بر روی نتایج قابلاندازهگیری متمرکز میکند.
چرا ردیابی KPI در CRM اهمیت دارد؟
- با ردیابی KPIهای فروش در CRM، میتوانید عملکرد فروش را دقیقتر بسنجید، روندهای کلیدی را تحلیل کنید و تصمیمات بهتری بگیرید.
- یک CRM قوی، شما را از ثبت دستی دادهها بینیاز کرده و باعث افزایش بهرهوری تیم فروش میشود.
- با استفاده از داشبوردهای بصری و گزارشهای دقیق، میتوانید قیف فروش را بهینه کنید و نرخ تبدیل را افزایش دهید.
برای انتخاب KPIهای مناسب در فروش به چه مواردی توجه کنیم؟
- هدف اصلی کسبوکار خود را مشخص کنید → (افزایش درآمد؟ بهبود نرخ تبدیل؟ کاهش هزینه جذب مشتری؟)
- مدل فروش خود را در نظر بگیرید → (B2B، B2C، آنلاین، حضوری، تلفنی و…)
- قابلیت اندازهگیری و دسترسی به دادهها را بررسی کنید → (آیا این شاخص واقعاً قابل سنجش است؟)
- KPIهای استراتژیک را از KPIهای عملیاتی جدا کنید → (بلندمدت vs. روزانه)
- تعداد KPIهای انتخابی را محدود کنید → (تمرکز روی ۴-۶ شاخص کلیدی)
داشبورد KPI فروش چیست و چرا مهم است؟
داشبورد KPI فروش، یک نمایش تصویری از دادههای کلیدی فروش است که به مدیران و تیمهای فروش کمک میکند عملکرد خود را در یک نگاه بررسی کنند، روندهای مهم را تحلیل کنند و تصمیمات بهتری بگیرند. از مزایای داشبورد KPI فروش داریم:
- تصمیمگیری سریعتر و آگاهانهتر بر اساس تحلیل داده های فروش
- شناسایی مشکلات و نقاط ضعف در فرآیند فروش
- افزایش بهرهوری تیم فروش از طریق تمرکز روی شاخصهای کلیدی
- پیشبینی دقیقتر درآمد و عملکرد آینده
شاخص های ارزیابی عملکرد واحد خرید چیست؟
عملکرد واحد خرید با شاخصهایی مانند کاهش هزینهها، کیفیت تأمین، زمان تحویل و بهرهوری فرآیند ارزیابی میشود. معیارهایی مانند صرفهجویی در خرید، درصد تأیید اولیه کالا، نرخ تحویل بهموقع، میانگین زمان تأمین، درصد خریدهای برنامهریزیشده و سطح رضایت داخلی نشاندهنده کارایی این واحد هستند. هدف اصلی، بهینهسازی هزینه، افزایش کیفیت، کاهش تأخیر و ارتقای بهرهوری خرید است.
ممنونم از متن خوب شما
سپاس جناب بهادری
امیدوارم بتونیم با نظرات و انتقادات بیشتر شما، مطالب مفیدتری منتشر کنیم.